مهارت، قدرتی است برای ایجاد، آفرینش، ساختن و پدیدآوردن... در مواردی به آن تخصص و فن آوری هم می گویند.
حکمت، نوری است برای ایجاد و بکارگیری درست پدیده ها، استعدادها، کنش ها و امکانات... در زبان شیرین فارسی به آن فرزانگی هم می گویند.
هنر، عنصر جاودانه ساز است، تنها اکسیری که توانا است بر بی اثر کردن موکل زمان... نام اش هم مثل خودش یگانه است.
و با خود می گویم: اگر این سه به هر میزان در تو جمع شد، به همان نسبت سعادتمندی! و گرنه بینوایی شوربخت بیش نیستی! مهم نیست که چه کاره ای، آبدارچی یا استاد دانشگاه یا رییس جمهوری!
پروردگارا! به ما در این جهان خوبی عطا کن و در آخرت نیز و ما را از آتش برهان... آمین
... آمین!
و یکی از مهارتها جمع و جور کردن پایان نامه است که به خاطرش ما می خواهیم فردا بیاییم دانشکده تا شما راهنماییمان کنید!
پس شانس چی می شود دکتر؟ نکند می خواهید منکرش بشوید؟
سلام طنز نویس
اگر منظور تو از شانس همان پارتی است، نه...من کی هستم که منکرش بشوم!؟