هنر یک رشته درسی نیست. هنر شغل خاصی نیست. هنر را نمی توان در هیچ پیشه، رشته درسی یا کاری خاص محدود کرد... هنر یک اکسیر، یک ماهیت، یک رایحه، یک رنگ اهورایی است. می تواند در جان هر کاری، کنشی، آفرینشی، رفتاری و سخنی دوانده شود و یا نشود. به نظرم نمی توان گفت: نقاشی، خوشنویسی، سینما، تئاتر، مجسمه سازی، منبت کاری، معماری و امثال آن، هنر هستند و پزشکی، نجاری،صنعتگری،رانندگی، رفتگری، خانه داری، آرایشگری و امثال آن تخصص. نه، به نظرم این اشتباه بزرگی است. هنر فراتر از همه کنش ها، رفتارها، آفرینش ها، ساختن ها، تخصص ها و فنآوری هاست. نقاشی به همان اندازه یک تخصص است که جراحی و یک پزشک به همان اندازه می تواند هنرمندانه جراحی، معاینه و درمان کند که یک نگارگر می تواند سوژه ای حکیمانه را هنرمندانه به تصویر بکشد.
پس یک نقاش باید بعنوان یک پیش نیاز، مهارت و تخصص نگارگری را بداند- هرچه هم مسلط تر باشد بهتر- بعد از آن در انتخاب سوژه نگارگری اش، حکمت است که می تواند راهنما و دستگیر او باشد. چه بسیار نقاشان مهارت آموخته، حرفه ای و مسلطی که نتوانسته اند، سوژه های حکیمانه ای گزینش کند و هر چقدر هم که در تصویر کردن مسلط بوده اند اما آفرینش متمایزی صورت نداده و برجای نگذاشته اند. هنگامی که حکیمانه سوژه ای را انتخاب کردند، اکسیر دیگری نقش آفرینی می کند که مستقیما از جنس دل و عشق است؛ هنر بسیار در ذات و جنس خود به عشق نزدیک است و عشق بزرگترین هنر همه آفریدگان، بزرگترین انگیزه هستی و بلکه بزرگترین صفت آفریدگار است: جهان با عشق آفریده شد، و ارزشمندترین اکسیر آدمی که خود زاییده عشق است، همانا هنر است. تا جهانی را که خود زاییده عشق و هنر مطلق است، هنرمندانه اداره کند.
چه بسیار بسیار کسانی آمده اند که استعداد و مهارت شاعرانه قدرتمندی داشته اند. اما از میان آنهمه شمار اندکی به نام فردوسی، حافظ، گوته، سعدی، مولوی و امثال اندک آنان برای بشر به میرات ماندگاری مانده اند...
پس بازهم مهم نیست که استاد دانشگاه هستی، یا نقاش، موسیقی دان، نگارگر، پزشک، جراح، نجار، راننده، آبدارچی یا رییس جمهوری. مهم آن است که کار خود را بلد باشی(تخصص) و آن را حکیمانه و بجا، به کار گیری و هنرمندانه عمل کنی. رانندگی را بخوبی بدان، مسیر را حکیمانه انتخاب کن و هنرمندانه در مسیر جاری شو! پس آنگاه، سعادتمندی، تردید نکن، سرزنده باش و سپاسگراز!
فکر کنم حالاست که به ؛ این هنرمندان؛ بربخوره و شورش کنند. ایول کیف کردم از این تعریف از هنر
باز هم از این تعریفها بکنین استاد
کاش واقعا هرکس سعی می کرد تو کار خودش بهترین باشه
کافیه که سعی کنیم... ممکنه نتونیم بهترین باشیم که ایرادی نیست.
حیف استاد به من یاد نداد
قدر استاد نکو دانستن
سلام... فعلا همین.
استاد پس از عرض سلام به من بگویید کجا می شود بیایم پا بوستان؟ شاید قسمت شد و توانستم ۴ واحد پروژه را زیر سایه شما به سر انجام برسانم. آدرسی یا شماره ای؟
با احترام: سپیده بهکام
سلام استاد
مطلب خیلی عالی وآموزنده است
امیدوارم که در صحنه هنر زندگی ،هنرمندانه ــ هنر خویش
را به نمایش بگذاریم
اما به قول استاد شریعتی :
افسوس که عقل . . .
خسته نباشید،برای داشتن چنین وبلاگ موفقی به شما تبریک می گم.
یک جا شنیدم توی اون دنیا کسانی راحت زندگی می کنن که یک هنر داشته باشن .. اول نفهمیدم چرا .. اما حالا با یک دید دیگه به این جمله نگه می کنم ..
بعد از مدت ها بلاخره به روز شد وبلاگم .
خوشحال می شم نظر بدید ..
منتظرم
سحر