سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

روانشناسی اعتراض ایرانیان (6)

ملاحظه: یکی از دوستان در تماس با سپیدار، می پرسید "آیا آموزه ها یا نظریه هایی که در این سلسله نوشتارها، مطرح شده، نقل شده یا برگرفته از نظریه های دیگران است که در اینجا استناد آنها ذکر نشده یا خیر." 

 پاسخ این است که استناد این آموزه ها به نویسنده باز می گردد. 

 

از آنچه تاکنون گفته شد، می توان سرخط های زیر را نتیجه گرفت: 

  1.  اعتراض یک جوهر ذاتی و یک ویژگی اساسی است که "حضور" آن، یک عارضه نیست بلکه نبود آن یک بیماری نگران کننده با آسیب زایی فراوان است.  
  2. روانشناسی اعتراض به مانند روانشناسی هر یک از دیگر رفتارهای بشری، نیازمند پرورش و تربیت است. اگر این پرورش یافتگی به خوبی انجام شود، به توازن و تعادل می رسد و حاصل آن رفتارهای اعتراضی به موقع، متین و هدفمند خواهد بود. 
  3. آموزه مهم تر اینکه؛ اعتراض، یک رفتار در کنار دیگر رفتارها نیست بلکه نقش کانونی و محوری در پارادایم رفتاری بشر دارد به این معنی که بالندگی و توازن آن به رشد و تعادل دیگر جنبه های رفتاری می انجامد و نبود آن به تحقیر، تخریب و عدم تعادل دیگر رفتارها منجر می شود. بنابراین و برای مثال، بایسته است که به کودکان خود، ابتدا اعتراض کردن و خوب اعتراض کردن را بیاموزیم و بعد احترام و اطاعت را.  
  4. آموزه دیگری که از این اصل ناشی می شود اینکه: بشر در فرایند تاریخ طبیعی تکامل خود، قبل از هرچیز موجودی اعتراضگرا بوده است تا اندیشه گرا. یعنی برخلاف آموزه دکارتی، بشر موجودیت خود را با اعتراض اثبات می کند: معترضم، پس هستم. همین جوهره اعتراضی موجب بالندگی جوهره تفکر، ابتکار و خلاقیت شده است. 
  5. تکوین شخصیت آرام و زایشگر در فرد و جامعه، از مسیر رفتارگری اعتراضی شکل می گیرد. در غیر این صورت، با تکوین شاکله های خموده و فاقد زایش مواجه خواهیم بود.
  6. اگر بتوان به شاخصی از چند و چون روانشناسی اعتراض یک جامعه دست یافت، این شاخص با شاخص توسعه یافتگی آن جامعه نسبتی متقارن (Symmetrical) خواهد داشت. 
  7. ممکن نیست، عمومیت شهروندان یک جامعه، قانون پذیر، منضبط و مسوول بار بیایند مگر آنکه، قبل از آن و پیوسته، بروز رفتارهای اعتراضی را تمرین و تجربه کنند. 
  8. رفتار اعتراضی باید بدون تاخیر، به موقع و مورد به مورد باشد. تاخیر، تراکم و سرکوب نیازهای اعتراضی منجر به عقده مندی و بدشکلی شخصیت فرد و جامعه و پیچیده شدن اصل مسائل و راه حل های آنها می شود. 
  9. انسان منقاد غیرمعترض، انسانی است که نعمت آزادی در جوهره او، خشکانده شده است حال ممکن است این وضعیت، محصول فرایندی ذاتی شده (نسل به نسل) باشد، یا فرایندی اعتقادی و مذهبی (انقیاد بشر در مقابل بشری دیگر)، یا فرایندی که خشونت، بیرحمی و ترس، عناصر محتوایی آن باشند. 
  10. یک نظم مدیریتی پایا و پویا، در هر سطحی که باشد از خانواده، مدرسه، سازمان، شهر تا کلان یک جامعه، برای کسب نتیجه مطلوب در رشد و پرورش رفتاری (هر الگویی که آرمان آن را دارد)، می بایست از پرورش رفتارهای اعتراضی آغاز کند.  
  11. اعتراض، حتی چنانچه از سوژه (بهانه)ای با مبنای درست استدلالی، منطقی و منصفانه هم برخوردار نباشد، خود بخود منشاء برکات زیادی است و در هرحال، جاری بودن آن خیر می آفریند و خشکیدن آن، برکت می برد. 

... تا بعد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد