سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

آنجا "عیب" اش را نمی گویند و اینجا "هنرش" را...

بعنوان یک ایرانی، در آنسوی وطن، رسانه ها را دنبال می کنم و گاه به نکاتی برخورد می کنم که ذهن را به اندیشه می کشد. یکی از آنها، راه و رسمی است که رسانه های داخلی و در مقابلشان رسانه های خارجی، در بازتاب دادن حرف و سخن رهبری ایران پی می گیرند.

در داخل کشور، یک نگاه سطحی رسوب یافته، هرگونه "نقدی" هرچند روشن و زلال و بی کینه از گفتار و کردار رهبری را مساوی "دشمنی" با وی و بلکه خروج از دین و ایمان می داند (همه سالهای طولانی گذشته رسانه های ایران را نگاه کنید، حتی یک عبارت در نقد رهبری کشور می بینید؟) و این پرسش همچنان پابرجا هست که "پس آیا رهبری کشور، یک معصوم کامل و به دور از خطا بوده است؟ آیا ممکن است یک انسان، اینهمه بی اشتباه باشد؟!"

اما متقابلا، در خارج هم رویه ای کمابیش "تفریطی و کینه توزانه" جریان دارد: از رهبری ایران هرچه گفته و نوشته می شود، جز منفی گویی و بدنمایی نیست و اینجا هم این پرسش بی پاسخ می ماند که آیا در همه رفتار و گفتار و سکنات رهبر ایران، یک نکته مثبت و برخاسته از دانایی و آگاهی و انسان دوستی و مردم گرایی وجود ندارد!؟

یک نمونه: طی دو هفته گذشته، رهبر ایران، با رویکردی کاملا متفاوت از گذشته به چهار موضوع اشاره کرد:

·         انتقاد از نصب تصاویر بزرگ رهبری در هر خیابان و جاده و کوی و برزن (رویه ای که خاص کشورهای عقب مانده و استبدادی جهان سوم و آن هم بیشتر در خاورمیانه عربی است و البته در ایران نیز این رویه بیزارکننده، قبل از انقلاب تاحدودی رواج داشت و بعد از انقلاب هم شکلی افراطی و گسترده به خود گرفت)

·         انتقاد از رواج توصیف ها و القاب و صفاتی غلوآمیز برای رهبری (که یک درد کهنه خانه خراب کن، در تقریبا تمامی تاریخ حکومتی این سرزمین بوده و همچنان هم هست که حاکم هرکه بوده و هرچه می کرده، سایه خدا بوده و به دور از هرگونه خطا و اشتباه)

·         دعوت به نگاهی مداراگر در پوشش دختران و زنان (که همه رفتارها و برنامه های جاهلانه و افراطی و خشونت آمیز این چند ده سال، جز بیزاری نسل ها در داخل و خسارات سنگین برای وجهه ایران و ایرانی در پهنه عالم نداشته و نخواهد داشت)

·         و آخری هم بیان این نکته که مشکل اصلی مردم و جامعه ما از نگاه تمدنی همان سبک و شیوه رفتار فردی و اجتماعی ما در زندگی روزمره (یا همان مهارت های زندگی) است.

به نظرم، پرداختن- ولو موردی و کم رنگ- به این چهارنکته، در کشوری که مسوولان و رهبرانش همیشه طوری سخن می گویند که انگار همه چیز ما در داخل خوب و کامل است و تنها باید همه توانمان را صرف اصلاح و تربیت در بقیه دنیا کنیم، می تواند یک تحول و چرخش مهم باشد.

اما جالب اینکه در این دو هفته، هیچیک از رسانه های غربی (فارسی زبان و غیرفارسی زبان)، هیچ یک از این سخنان را بازتاب ندادند در حالی که تقریبا روزانه به نقل از رهبری ایران، مطالبی را درج می کنند که در فضای افکارعمومی غرب، بازتاب دهنده پیام های منفی تندروانه، خشونت گرایانه، مبارزه جویانه و مستبدانه باشد.

و البته جالب تر اینکه، تقریبا، همه رسانه های تندرو داخلی نیز، نه این دیدگاهها را بازتاب دادند و نه به نقد و بررسی و تحلیل و تفسیری از آن پرداختند! (در این نقطه است که دوست نادان و دشمن دانا به هم می رسند!)

خواستم بگویم: هرچند که در داخل کشور سالهاست که "عیب می" جمله که نه، به اشاره نیز گفته نمی شود، اما بعنوان یک ایرانی، وظیفه خود دانستم که "هنرش" را در اذعان و بیان این چهار نقطه نظر، یاد کنم، هرچند روشن است که نه این آفت ها، تازه اند و نه این اواخر کشف و مشاهده شده اند. اما "جلوی ضرر را هرکجا بگیریم، نفع است".

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد