سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

"نامه ای از لندن"، پاسخی از وین!

"نامه ای از لندن"، پاسخی از وین!

من هم مثل همه شمایی که "عادت" و شاید هم "اعتیاد" به دنبال کردن اخبار دنیا و بخصوص رخدادهای سرزمین حادثه زده و ناخوش احوال خودمان را دارید، روزانه به سایت های مختلف وطنی و غیروطنی سر می زنم. یکی از این سایت ها، همان سایت بی بی سی فارسی (یا به قول خودم بی بی- سکینه!) است. در این سایت، عنوانی هست به نام "نامه ای از لندن" که در همه این سالها، جلوی چشم من می آمد اما بنده بی بصیرت، به دلایلی که با بدبینی مفرط (یا شاید هم ضعف نفس) ما جماعت بی ارتباط نیست، حتی یکبار به خودم زحمت ندادم که دکمه ماوس را روی این عنوان فشار بدهم ببینم داخل اش چی هست و چی نیست.

چه می دانم، لابد در ناخودآگاه ذهنم اینطور فکر می کردم که نویسنده این عنوان هم یکی از همان هم وطنان تبعیدی و شاکی و عصبی و خودکم بینی است که تا یک تریبون گیر می آورند، عقده گشایی کرده و هزار بد و بیراه سیاسی و غیرسیاسی حواله مملکت خودشان می کنند و البته بازهم حالشان خوب نمی شود! آخر خدایی اش هم نمونه این شخصیت های آسیب دیده و قابل ترحم را بخصوص در سایت ها و شبکه های فارسی زبان داریم. به هرحال.

تا اینکه، دیروز که شنبه بود و بیستم اکتبر بود و 29 مهرماه بود، بالاخره زحمت کشیدم و دکمه این عنوان را زدم و دیدم، آنچه را که خود شما باید ببینید. همین را بگویم که همان دیروز، حدود بیست عنوان از این "نامه ای از لندن" را خواندم و لذت بردم و به خودم از بابت این همه مدت "داوری ابلهانه" خفت رساندم و به سرزمین خودم بالیدم که اگر در همیشه تاریخ جدیدش، سخت گیری و تنگ نظری و تعصب موجب شده که بسیاری از فرزندان فرهیخته اش از دامنش جدا باشند، اما این فرزندان آنقدر فرزانگی داشته اند که دور از این مادر ناخوش احوال، یادش باشند و دوستش داشته باشند و با مرام باشند و اهل معرفت و ایمان و بی کینه گی و پاکیزگی.

حالا، اگر شما قبل از این، مشتری "نامه ای از لندن" هستید که خوش به حالتان، اما اگر نیستید، توصیه می کنم یکبار دکمه را فشار دهید... فکر نکنم پشیمان شوید.

نظرات 2 + ارسال نظر
پیام طراوتی دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:34

عجیب نیست؟ تو فیس بوک هم که لینک می‌دهید کسی نظر نمی‌دهد!

پیام عزیزم، سلام!
چرا عجیب باشد نازنین! لابد این حرفها چنگی به دل نمی زند. چرا انتظار بیهوده داشته باشم از مخاطب... اما گفتم که نمی توانم ننویسم.

حمید یان شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:20

سلام
نمی دونم کجای این دنیا هستین اما این لینک برای شما اگر باز می شه برای ما باز نمی شه چون احتمالا کسی به جای من فکر کرده و گفته اگر این بره سایت بی بی سکینه از راه به در می شه
نمی دونم شاید هم تو این سی و اندی سال راست گفتن و ماها نمی تونستیم خودمون متوجه بشیم راست کدومه و دروغ کدومه؟
اصلا آقای دکتر چرا بحث کهنه ای را دوباره راه انداز نمی کنید؟
می دونید کدوم بحث؟
همون بحثی که چرا رسانه های ما به ویژه صدا و سیمای مفخم و معظم این سرزمین تنها نظاره گره؟
چرا گاهی از این ور بوم می افته و گاهی از یک ور دیگه؟
چرا تو این همه سال نخواستن ارتباط با مخاطب را یاد بگیرن و مخاطب را عاقل فرض کنن؟
و دست آخر این که این راه آخرش به کجا ختم می شه؟ به ترکستانی که در نهایت بی اعتمادی روز افزونه و اعتماد به دیگر سایت های بیگانه و هزار دلیل دیگه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد