دانش، دانش‌آموز، آموزگار!

 نوشته سپیدار- نقل از روزنامه "تهران امروز" دوشنبه دوم بهمن ماه ۱۳۸۵

کلاس درس آغاز می‌شود، موضوع درس نظریه مجموعه‌هاست. آموزگار به زبان ساده اجزای این نظریه را توضیح می‌دهد. اعضا و مجموعه، مجموعه‌های باز، مجموعه‌های بسته، مجموعه‌های خالی و... رابطه بین مجموعه‌ها. آموزگار در پایان توضیحات خود درباره هر قسمت نظر دانش‌آموزان را جویا می‌شود. مطلب را فهمیدید؟ بعضی هنوز ابهاماتی دارند، می‌پرسند و آموزگار توضیح بیشتری می‌دهد. کلاس تمام می‌شود: اکنون دانش‌آموزان همه با نظریه مجموعه‌ها آشنا هستند. آنها تا قبل از این کلاس اطلاعی از نظریه مجموعه‌ها نداشتند.
به نظر شما کدامیک از دو اتفاق زیر بین ذهن آموزگار و دانش‌آموزان رخ داده است: الف ـ آموزگار حجمی از اطلاعات را از ذهن خود به ذهن دانش‌آموزان منتقل کرد. یعنی ذهن دانش‌آموزان نسبت به مفاهیم شکل دهنده نظریه مجموعه‌ها خالی بود و آموزگار با حجمی از دانش این جای خالی را پر کرد. به بیان دیگر ذهن دانش‌آموزان همچون یک برگه کاغذ سفید بود و آموزگار بر روی آن اطلاعاتی را وارد کرد.
ب ـ ذهن دانش‌آموزان، هرچند با نظریه مجموعه‌ها آشنا نبود اما مفاهیم پایه و عناصر فکری و ادراکی شکل‌دهنده این نظریه در ذهن آنان موجود بود. اول آنکه دانش‌آموزان آگاهی روشنی نسبت به این دانش نداشتند و دوم اینکه آنچه در ذهن خود داشتند فاقد نظم و سازماندهی بود. کاری که آموزگار کرد این بود که با آدرس‌دهی صحیح به دانش‌آموزان کمک کرد تا دانش گمشده در اعماق ذهن خود را بازیابی کنند و نیز به آنها کمک کرد که دانش بازیافته را نظم بخشیده سازماندهی کنند.
نتیجه شیرین بعدی این است که دانش‌آموزان اطلاعات بازیابی شده را جمع‌بندی کرده و نتیجه‌گیری می‌کنند.
اگر اندکی اندیشه کنید در می‌یابید که ممکن نیست کسی بتواند دانشی را در وجود ما بکارد. اگر ذهن انسان هیچ زمینه، چارچوب و دریافتی از یک مفهوم فرضی نداشته باشد امکان ندارد هیچ انسان دیگری بتواند این مفهوم را در ذهن وی انشا کرده یا خلق نماید. خلق دانش، کاشتن آگاهی و آگاهی بخشی به صورت ابتدا به ساکن و آغازین آن، تنها کار آفریدگار است. انسان‌ها می‌توانند به خود و دیگری برای بازیابی دانش، نظم‌بخشی و جمع‌بندی آن یاری رسانند.
از نگاه مطالعات روانشناسی و مطالعات مربوط به جهان ذهن، انسان از دو نوع توانایی دانشی برخوردار است: دانش پوشیده ناخودآگاه یا نیمه خودآگاه و دانش آگاهانه، شفاف و آشکار.
کاری که آموزگار انجام می‌دهد آدرس‌دهی صحیح برای تبدیل دانش ناخودآگاه به دانش شفاف و خودآگاه است.
یک مفهوم این کلام حضرت امیر(ع) که «جهان بزرگ در وجود انسان پیچیده شده است» همین ذخیره دانشی بی‌پایان آدمی است. ذخیره‌ای که نعمت حضور در کلاس معلم اولی است که دومین ندارد. فراموشی بزرگ‌ترین تراژدی سفر زندگی است.
تلاش انبیاء، آموزگاران و پرچمداران دانش از آن جهت ارزشمند است که همگی در پی زدودن غبارها و زنگارهای فراموشی و یاری رساندن به بشر برای دسترسی به ذخیره‌های درونی و وجودی خویش است... اینگونه است که می‌توان گفت:
هیچ کس نمی‌تواند دانشی را به تو بیاموزد، مگر آنکه هسته آن در وجود تو پیچیده بوده است و نهفته!