فرق بین "من و تو " با "بن سینا و ادیسون"

  نوشته سپیدار- نقل از روزنامه "تهران امروز" چهارشنبه یازدهم بهمن ماه ۱۳۸۵  آرامگاه بن سینا، دانشمند ایرانی و صاحب نظریه های ماندگار در پزشکی، نجوم، فلسفه و...دیگر رشته های علمی

دانشمندان، کاشفان، نظریه پردازان و مخترعان همیشه برای ما انسان هایی بزرگ و  دوست داشتنی هستند. ارسطو و افلاطون همیشه برای جامعه بشری محترم اند. بن سینا، زکریای رازی، گالیله، نیوتون، ادیسون و انیشتین همیشه در دل و ذهن ما جایگاهی شایسته دارند. چه بسیار از خود سوال می کنیم که تفاوت این آدم های ممتاز با امثال ما چیست؟ آیا دانشمندان از  بهره هوشی فوق معمول برخوردار بوده اند؟ آیا دانشمند شده اند چون بسیار و بسیار کتاب می خوانده اند؟ آیا آدم هایی خوش بخت و اقبال بوده اند؟ اصلا از این گذشته، چه چیزی موجب شده که به کشفیات و اختراعاتی به این بزرگی دست یافته اند؟ آیا چشمان آنها در لایه های تاریک مجهولات چیزهایی را می دیده اند  که ما قادر به دیدن آنها نیستیم؟ آیا ذهن آنها قادر بوده است به فضاهای دست نیافتنی آگاهی دسترسی پیدا کند؟ و خلاصه دلیل اصلی تفاوت آنها با ما چیست؟

به نظر می رسد، که مهم ترین وجه تمایز دانشمندان با عامه آدم ها در روش نگاه آنان به زندگی و محیط است. آنها کاری را انجام می دادند که هر کس دیگری نیز می تواند انجام دهد اما روش آن را نمی داند. این روش چیزی جز توجه به بدیهیات به عنوان یک نقطه شروع نیست. دانشمندان این مهارت را در خود پرورش داده اند که بر آنچه بی اندازه در دسترس، معمولی و ساده است، به خوبی تمرکز داشته باشند. بدیهی های محیط ما، همچون آب دریا هستند که ما آدم های معمولی بر سطح آن شنا می کنیم اما دانشمندان از این سطح ساده و در دسترس به عمق می روند در حالیکه ما از  سطح بدیهیات عبور می کنیم آنان به عمق آن گام می گذراند. داستان کشف نیروی جاذبه توسط نیوتون را به یاد بیاورید: سیب از درخت می افتد! این رخداد از نگاه ما یعنی یک رخداد کاملا بدیهی که قادر به طرح سوالی درباره آن نیستیم. اما نیوتون این مهارت را داشت که درباره این رخداد بدیهی و ساده، طرح سوال کند: چرا سیب به زمین افتاد؟ چرا به سمت دیگری نرفت؟ قبول دارید که اگر آن لحظه در کنار نیوتون بودیم با شنیدن این سوال ها نگران سلامت روانی نیوتون می شدیم!! مگر قرار بوده سیب از درخت جداشده و به زمین نرسد؟

واقعیت این است که بدیهی ترین مفاهیم و رخدادها، پیچیده ترین رمز و رازهای جهان ما هستند. نسبت ما به جهان، همان نسبت یک کودک سه ساله است با محیط اتاق بازی خودش. پدر و مادر از سر مهربانی همه وسایل مورد نیاز کودک را کاملا در دسترس او قرار می دهند. سختی ها را بر او آسان می سازند. آنگاه کودک اینگونه احساس می کند که همه چیز ساده است چون ساده است. اما واقعیت این نیست. علاوه بر این بزرگترین اشتباه کودک زمانی اتفاق می افتد که به جای توجه به محیط نزدیک خود، به دنبال بالا رفتن از در و دیوار اتاقش باشد. هرچه را که کودک نیاز داشته به طور کامل در دسترس او قرار داده اند. دانشمندان به خوبی به این ادراک رسیده اند که بدیهی ها،  از این جهت برای ما اینگونه ساده و در دسترس شده اند که بسیار سخت و پیچیده بوده اند!

ارسطو اکنون و همیشه در ذهن ما محترم و دوست داشتنی است حال آنکه تمام کاری که این چهره جاودانه دانش بشری انجام داد، توجه به قواعد بدیهی تفکر بود. ارسطو توانست این قواعد بدیهی و در دسترس را به خوبی مشاهده نموده، دسته بندی کرده و جمع بندی و نتیجه گیری کند. برای انسان عبور از مانع و حجاب بدیهی ها، چندان ساده نیست: از نگاه ذهن بشر، همه رخدادها، پدیده ها، توانایی ها و مفاهیم بدیهی، به همین کیفیت کنونی هستند چون هستند. اینگونه هست که دانش ما، خود حجاب دانایی و کمال ما می شود. اگر می خواهید دانشمند شوید اولین تمرین ذهنی شما باید توجه و تمرکز عاشقانه و  جستجوگرانه بر بدیهی های اطراف خودتان باشد. پس از آن باید به دسته بندی، طبقه بندی و نظم بخشی یافته های خود بپردازید و پس از آن تلاش کنید که به جمع بندی پرداخته، قاعده سازی کنید... نظر شما چیست؟؟

sepidaar@gmail.com