برای تو... که مفهوم واژه های کردارم را می دانی!

تنها او... واژگانش را اینهمه بی نهایت آفریدکلمه تنها آفریده خداوند بود

که واژه ای را بی مفهوم نیافرید...

 

تنها پروردگار...

واژگانش را اینهمه بی نهایت پراکند

و آنان را به نظاره گرفت

 

و انسان

پرمفهوم ترین کلمه خداوند

واژه ای اینهمه ایزدی ... خداگونه ...

که از گل عشق رویید 

او ... نیز،

کلمه هایش را می آفریند ... اینهمه گونه گون

تا به نظاره نشیند

 

و کردار... آری

پرمعنی ترین واژه های فرزند آدم!

عمیق... جاودانه اینهمه 

و عشق... جاودانه ترین واژه نهادگان آدمی!

 

من ...

به تو چشم دارم... تا آن زمان که مفهوم کلمه های کردارم را می فهمی!

 

حذر من... هشیاری است که

مفهوم این همه واژه را نمی بیند... نمی داند!

تلخ ترین نومیدی ها... 

 

به تو چشم دارم...

که کلمه هایم را بی تعبیر نگذاشتی و نگذشتی

با تو دلداده ام... 

 

(سپیدار)