چند پرسش از یک دوست و پاسخ های سپیدار

بازهم نکاتی درباره پیش فرض انرژی ها

آقای علی کیمیایی،‌ از خوانندگان سپیدار، پس از مطالعه مطلب "نیت ها و مکان ها" چند پرسش و نکته را به شرح زیر مطرح کرده اند:

 (۱) آیا کسانی که در معبد و عبادتگاه، در مسجد و زیارتگاه، در دشت و صحرا و طبیعت اوقاتی را می گذراند، روحشان آرام است و دغدغه ای ندارند، آرام می خوابند و  نگران  فردا نیستند. به دیگران واقعا نظر مثبت دارند و در تلاش برای حل مشکل خلق خدا  هستند؟
(۲) آشفتگی روح -  قدرت خواهی - تمایل به پیروزیُ (بر) خلق، برتری جویی، تلاش برای زیستن بهتر و بهتر و بهتر  ِ مسجد و منبر و محراب نمی شناسد. دغدغه نان و گذران زندگی أبرومندانه (هر کس به اندازه طمعش از دنبا)  در همه حال روح آدمی را در تسط خود دارد و کوه و صحرا نیز نمی تواند دوایی برای آن باشد.  (۳)
 در بسیاری موارد مسجد و محراب به  ابزاری برای به دست اوردن  تمایلات درونی تبدیل می شود. البته حضور در اماکنی که وصف ان رفت کمی انسان را از دغدغه ها دور می کند اما غالب نیست همیشه نمی تواند در این وضع ماند با اولین فاصله از این محل ها امواج منفی بسیاری  هجوم می اورند و این امواج مثبت را تحت الشعاع قرار می دهند.
(۴) گفته ها ی حضرتعالی در قالب سخن بسیار زیباست اما به نظر می رسد در عمل شعارانه باشد و  لمس  ان بعید به نظر برسد.

قبل از هرچیز، توصیه ام این است که مجموعه نوشته های سپیدار درباره هماهنگی انرژی ها را یکبار دیگر با فراغ بال و حوصله و در محیطی آرام، بخوانید.

در نگاه سپیدار به هستی و در فهم او از تصویری که ادیان الهی، حکما و عرفا از سفر زندگی ارائه می دهند، نگرانی، رنج،‌ درد و مشکلات،‌ همزاد ضروری و جدانشدنی بشرند. ابتدا باید عمیقا به این حقیقت برسیم که بدون این همزاد، از رشد و گسترش جوهر انسانی ما نیز خبری نخواهد بود همانند دانه یک گل زیبا و خوش رایحه که بدون قرارگرفتن در دل تیره خاک و تحمل همه ناملایمات محیط پرورشی خود، امیدی به شکوفایی نیز نخواهد داشت. با فهم این حقیقت،‌ در خواهیم یافت که این همزاد تلخ مزاج، تنها و تنها، از سر مهربانی پروردگار هدیه شده است. هم برای دانه گل و هم برای جوهر روحی ما، تحمل شرایط سخت مسیر زندگی،‌ یک شرط لازم و ناگزیر است و هنگامی که به این حقیقت رسیدیم، در خواهیم یافت که اینهمه جز هدیه پروردگار مهربان دلسوز، نیست. بنابراین رنج و درد، برای همه هست چرا که طبع زندگی دنیایی است. اما رسیدن به این واقعیت که مراقبت هایی از آن دست که در چند نوشته پیشین درباره هماهنگ سازی انرژی های جسمی و روحی مورد اشاره قرار گرفت می تواند به آرامش بیشتر و دغدغه کمتری بیانجامد نیز، کار دشواری نیست. هریک از ما می توانیم این مصادیق را هم در دیگران مشاهده کنیم و یا بهتر آنکه در خودمان تجربه نماییم. پس بی شک آنان که وجود خود را در تماس مستمر با محیط هایی طبیعی و مکان های معنوی قرار می دهند از حال خوش تری برخوردارند یعنی: آرام ترند، امیدوارترند و با نشاط ترند. این از پاسخ پرسش اول.

اما فهم و تجربه اینکه آیا اینگونه افراد،‌ به دیگران واقعا نظر مثبت دارند و در فکر حل مشکلات خلق خدا هستند، نیز کار دشواری نیست. کافی است نگاه، احساس و برخورد چنین افرادی ( که در معرض انرژی های هماهنگ طبیعت و مکان های معنوی هستند) را با افراد دیگری که در چرخه های آشفته محیط های ماشینی و شهری درگیرند،‌ مقایسه کنید. این همان گرما، لطافت و مهربانی است که برای مثال در رفتار و احساس یک روستایی نسبت به زندگی و نسبت به همنوعان مشاهده می شود. بنابراین،‌ مشکل این نیست که بشر چرا دغدغه آب و نان و زندگی بهتر را دارد،‌ مشکل این است که مفهوم درستی از زندگی دنیایی و تلاش معاش داشته باشد. هنگامی که وجود ما بارور این شناخت نباشد، این "من جسمی" ماست که با تمام انرژی هایی عصیان کرده خود همچون برتری طلبی و زیاده خواهی اختیار ما را به دست می گیرد و هیچگاه هم آرام نخواهد گرفت: هرچه داراتر بشویم، حریص تر است و هرچه قدرتمندتر بشویم، زیاده خواه تر می شود. این هم نظر سپیدار درباره پرسش دوم.

من هم قبول دارم که دین و منبر و محراب هم می تواند برای کسانی، وسیله دنیاطلبی باشد. تردیدی نیست اما اشاره کرده اید که حفظ تاثیر مثبت مکان های طبیعی و معنوی، کار سختی است. بلی،‌نکته همینجاست: اینکه بتوانیم از خود مراقبت کنیم و اجازه ندهیم انرژی های قدرتمند و عصیانگر "من جسمی" دوباره فرمانروایی دایره وجودی ما را به دست گیرند و تنها راه چاره نیز همان مراقبت است بر هماهنگ داشتن مجموعه انرژی های دایره وجود آدمی.

نکته آخر هم اینکه، دوست عزیز ما اشاره کرده اند که رسیدن به شرایطی که سپیدار در مبحث انرژی های جسمی و روحی مطرح کرده است، مشکل است و این نکات بیشتر شعار به نظر می رسد. می خواهم بگویم که آری، تا تجربه نکنیم و برای تجربه خود تلاش و مراقبت و ممارست نداشته باشیم، هر قضاوتی ممکن است. اما هنگامی که محک تجربه به میان آید، وضعیت به گونه دیگری است. شان سپیدار و قصد و نیت او هم نوشتن سخنان زیبا و شعارگونه نیست. برای رسیدن به گنج خوش حالی،‌ باید به رنج مراقبت تن دهیم که نابرده رنج،‌ گنج میسر نمی شود!