تو این جان عاشق به من دادی!

خدایا ببین غرقه در اشک و آهم
غریقی نشسته به موج نگاهم
ببین در دل شب نشان از تو جویم
هوای تو دارم سخن با تو گویم

تو این جان عاشق به من دادی
دلی چون شقایق به من دادی

به یادت همه شب دل من خدایا
در این سینه خسته چون نی بنالد
نیستان جانم به بانگ جرس ها
به خون خفته اکنون که تا کی بنالد

خدایا من این  بار سنگین غم را
به عشق تو بر دوش جان می گذارم

من آن مرغ سرگشته شب نوازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
سحر خنده کرد و سپیده دمید
مرا رهنمون شد به نور امید

تو این جان عاشق به من دادی
دلی چون شقایق به من دادی

(مشفق کاشانی)