سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

دنیا اینه دیگه... بعضی ها اینجوری ان... بعضی ها اونجوری!


بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه

بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو
بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه

بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی

بعضی‌ها زمین را از خدا مجانی می‌گیرند و به بندگان خدا گران می‌فروشند

بعضی‌ها حمال کتابند
بعضی‌ها بقال کتابند
بعضی‌ها انباردارکتابند
بعضی‌ها کلکسیونر کتابند

بعضی‌ها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان
بعضی‌ها اصلا‏ قیمتی ندارند

بعضی‌ها به درد آلبوم می‌خورند
بعضی‌ها را باید قاب گرفت
بعضی‌ها را باید بایگانی کرد
بعضی‌ها را باید به آب انداخت

بعضی‌ها هزار لایه دارند

بعضی‌ها ارزششان به حساب بانکی‌شان است

بعضی‌ها همرنگ جماعت می‌شوند ولی همفکر جماعت نه

بعضی‌ها را همیشه در بانک‌ها می‌بینی یا در بنگاه‌ها

بعضی‌ها در حسرت پول همیشه مریضند
بعضی‌ها برای حفظ پول همیشه بی‌خوابند
بعضی‌ها برای دیدن پول همیشه می‌خوابند
بعضی‌ها برای پول همه کاره می‌شوند

بعضی‌ها نان نامشان را می‌خورند
بعضی‌ها نان جوانیشان را میخورند
بعضی‌ها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضی‌ها نان پدرانشان را میخورند
بعضی‌ها نان خشک و خالی میخورند
بعضی‌ها اصلا نان نمیخورند

بعضی‌ها با گلها صحبت می‌کنند
بعضی‌ها با ستاره‌ها رابطه دارند
بعضی ها صدای آب را ترجمه می‌کنند
بعضی ها صدای ملائک را می‌شنوند
بعضی ها صدای دل خود را هم نمی‌شنوند

بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمی‌دهند
بعضی ها در تلاشند که بی‌تفاوت باشند

بعضی ها فکر می‌کنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست
بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست

بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود می‌دانند

بعضی ها فکر میکنند پول مغز می‌آورد و بی پولی بی مغزی

بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می‌کشند

بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می‌گیرند
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمی‌کشند

بعضی ها یک درجه تند زندگی می‌کنند، بعضی‌ها یک درجه کند
هیچکس بی‌درجه نیست

بعضی ها حتی در تابستان هم سرما می‌خورند

بعضی ها در تمام زندگی‌شان نقش بازی می‌کنند

بعضی از آدمها فاصلة پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ

بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر، بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی

بعضی ها به پز میگویند پرستیژ

(ایراد آیین نامه ای: اگه خواستین بدونین اینها رو کی نوشته... از دوست خوش ذوق پرویز مصلی نژاد بپرسین و به من هم بگین... ممنونم پرویزجان)

نظرات 6 + ارسال نظر
نهال چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:09 http://6mordad.blogfa.com

نتونستم خودمو وسط این بعضی ها پیدا کنم ... من چی ام؟‌

نهال چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:43 http://6mordad.blogfa.com

راستی رئیس ... وبلاگتون خیلی سنگینه ... کلی طول می کشه تا بالا بیاد ... منم که کم حوصله !!!!

جوادجان چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:37

سلام
با یه ؛طرح عاشقانه؛به روزم آقای رئیس.بی صبرانه منتظرم.
راستی ما آمدیم (چهار شنبه)...

جواد صبوحی چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:35 http://www.parantez.blogsky.com

چه می شود کرد در دنیایی که ُنشان هاُ ُ شانُ آدمها را نشان می دهند و در دنیایی که ُانسانها یُ فاخر ُنسیان ُمی شوند چه باید کرد. باید ساخت و سوخت ....
سپیدار سبزتان همیشه سربلند

... چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 13:34

و شما از کدام نوع؟

سلام دوست بی نام من!
خدا داند... ولی امیدوارم آنقدرها هم که شما فکر می کنید... بد نباشم... سرفراز باشید

یکی که اول اسمش صادقه چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 14:12

خیلی طولانی بود
بعدآ می خونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد