سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

خودمون ایم، تو ایران ما... چند نفر "کار" می کنن؟!

آره... از قدیم گفته ان که آدم تنبل، عقل صد تا وزیر داره... حالا این ضرب المثل هم شده حکایت یکی از رفقا که همین دیروز پریروز می گفت:

 

الان حدود 1 سال است که خیلی خسته ام و این هفته آخر هم که دیگه دارم از پا می افتم. چرا ؟ حالا می گم ...

راستش همیشه فکر می کردم کمی تنبل ام اما حالا دقیقا حساب کرده ام و متوجه شده ام که خیلی کار می کنم! ببینید ما توی ایران 72 میلیون جمعیت داریم که13 میلیون اونها بازنشسته هستند. پس می مونه 59 میلیون نفر. از این تعداد، 24 میلیون دانش آموز و دانشجو هستند یعنی برای انجام کارها فقط 35 میلیون نفر باقی می مونن. توی کشور 10 میلیون نفر هم توی ادارات دولتی شاغل هستند که خب عملا کاری انجام نمی دن. پس برای پیش بردن کارها تنها 25 میلیون نفر باقی می مونند. از این 25 میلیون نفر هم تقریبا 4 میلیون نفر مسوول امور معنوی و آخرتی و مسائل اخلاقی و خصوصی مردم و کارهای مهم دیگه ای مثل سانسور اینترنت هستند، پس فقط 21 میلیون باقی می مونن و اگر بدونیم که تقریبا 17 میلیون آدم جویای کار داریم، معنیش این خواهد بود که کل کارهای مملکت رو 4 میلیون نفر دارن انجام می دن. اما حدود 2 میلیون نفر هم نیروهای مسلح داریم که فعلا زمان صلح است و دارن مانور می دن تا یه روزی جنگ بشه یا نشه! و این یعنی فقط 2 میلیون نفر نیروی کار باقی می مونن. از بین این دو میلیون نفر، 646.900 عضو پلیس آشکار و مخفی و نیمه مخفی هستند پس کلا می مونیم 1.353.100. حالا این وسط 649.876 نفر بیمار داریم که قدرت کار ندارند و بار کارهای کشور افتاده روی دوش 806.200 نفر از جمعیت.فراموش کردم بگم که ما حدود 806.186 نفر هم ممنوع القلم، ممنوع التصویر، ممنوع الصدا و دیگر انواع ممنوع داریم پس کل کارهای کشور افتاده روی دوش 14 نفر!! از این چهار ده نفر 12 نفر هم که عضو شورای نگهبان هستند و کسی انتظار نداره که غیر از رد و تایید مصوبه های مجلس کار دیگه ای انجام بدن...پس متوجه می شیم که کل کارهای کشور افتاده روی دوش دو نفر: من و تو ! و تو هم که داری وبلاگ می خونی خب معلومه که من بینوا چقدر کار می کنم و چقدر باید احساس خستگی کنم!!؟

   حرفهای این رفیقمون تموم شد... ولی من از هاج و واجی دهنم بازمونده بود... شما چی!؟....

 

نظرات 4 + ارسال نظر
همون دخترک شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 16:28

استاد
۱- چه قدر فعالید!!!من هنوز فبلی را نخونده به روز شدآفریننننننننن
۲-این امار واقعا واقعیه!!!!!!!!!؟؟؟؟/دهنه من که سرویس
موفق باشید

نمی دونم... تو چی فکر می کنی!؟

یکی که اول اسمش صادقه شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 16:32

جالب بود
ولی جالب تر اینه که ما امروز پشت در اتاق شما معطل شدیم فقط به خاطر اینکه شما یا جلسه داشتین یا مهمون
ولی می بینم که مشغول اینترنت بودین به گونه ای که سه مطلب رو در یه روز پست کردین
آقای دکتر من خیلی از شما ناراحتم
کار من و جواد و حامد لنگ مونده ولی شما...

سلام صادق... امان از تو... من به خدا نفهمیدم اصلا که شما اومدین... دیدم هیجانی شده بودی و برام کلی... نوشته بودی... ولی گذاشتمش تو نظرات یادگاری!! امروز من می دونم و این آقای اسلامی فرد! یه سری بزن

جواد صبوحی شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 17:05 http://www.parantez.blogsky.com

سلام آقای دکتر
با نظر شما موافقم .نظام مدیریتی در کشورهای عقب نگه داشته شده به رشته باریکی از نیروهای خموده ای بند است که قرار است بالابر توسعه این کشورها را نگه دارند . چه می شود کرد تب نظام ناهماهنگ مدیران و کارکنان با این تفسیرها پایین نمی آید

جوادجان شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 22:03

آقای دکتر توی ایران به این بزرگی کار برا همه هست الا من
من بازم .من رفتم آقای رئیس فرمودند من اصلا با کسی قرار ندارم .
و من دست اط پا دراز تر برگشتم ...

سلام جواد... مایوس نشو... جوینده، یابنده است... ضمنا مگه این که من این آقای اسلامی فرد رو نبینم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد