سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

سلطه جویی غربی، غرور ملی و تدبیر شرقی!

تحولات و رخدادهای چندماهه اخیر در تعامل دولت های قدرت مدار غرب با ایران، یک نمونه گویا از نگاه برتری بینانه، تحقیرکننده و بالا به پایین غربی ها، با ملت های شرقی و درحال توسعه است. این یک نگاه سنتی باقیمانده از دوران استعماری است که بارها و بارها در تاریخ معاصر با تدبیر، مقاومت و سخت کوشی شرقی ها به شکست انجامیده اما هنوز مانند خونی کهنه در رگ های قدرتمداران غربی جاری است. افراطی ترین نماد این نگاه را می توان در جمله ای مشاهده کرد که این روزها مکرر بر زبان جرج بوش رییس جمهوری امریکا جاری می شود:‌ ایران نباید به فن آوری هسته ای دست یابد!

و جادلهم باللتی هی احسن... آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است.... با دوستان مروت با دشمنان مدارادر تاریخ معاصر هرگاه که شرقی ها از یک روش غیرافراطی، مدبرانه و معقول بهره جستند، قادر به ناکام گذاشتن چنین تعاملی شدند و هرگاه که به روش های هیجانی و به دور از عرف های پذیرفته شده جامعه بشری روی آوردند، سرانجامی جز تسلیم، قبول تحقیر ملی و تحمل هزینه های غیر قابل تصور نداشتند. دو نمونه بارز از این برخورد افراطی و خارج از ذائقه جامعه بشری، عملکرد طالبان در افغانستان و صدام در عراق بود که هزینه های سنگینی را بر این دو کشور تحمیل کرد و نهایتا نیز به پشتوانه هایی دلگرم کننده برای پی جویی نگاه برتری بینانه غربی در تعامل با ملل مسلمان و شرقی تبدیل شد.

برخورد ایران با موضع گیری های ظالمانه و بالا به پایین غربی ها، و بویژه تعابیر تهاجمی و محکمی که توسط دکتر احمدی نژاد علیه آمریکایی ها و بت خاورمیانه ای آنها یعنی اسراییل صورت گرفت، به تعبیر نیویورک تایمز مانند انگشتی بود که در چشمان غول یک چشم غرب فرو رفت. بدون شک، وجود یک عنصر تهاجمی، البته در کنار سایر عناصری که یک تعامل مدبرانه و معقولانه را شکل می دهد، یک ضرورت انکار ناپذیر و یک نیاز روحیه بخش ملی است. هیچ کس نمی تواند با هر دلیل و برهانی، یک رفتار از موضع ضعف، انفعال و سستی را در برخورد با غرور استیلاجویانه غربی توصیه کند. آنچه ضرورت امروز ایران است تلاش صادقانه و دلسوزانه همه اندیشه ورزان، سیاستمداران و غرب شناسان ایرانی است برای کمک به تکمیل اجزاء مفقوده در استراتژی برخورد ایران با غربی ها.

در چنین مسیری است که اولا می بایست به خوبی ماهیت وجوه  اشتراک و تفاوت اروپا و آمریکا شناسایی شده و ثانیا در روش های تعاملی ایران، عرف های معقول و پذیرفته شده بین المللی بیش از این نادیده گرفته نشود. در این زمینه، سخن بسیار است... و لله عاقبه الامور کلها

نظرات 3 + ارسال نظر
حمید حمیدیان شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 14:25 http://www.narvaan.blogsky.com

فکر می کنم تصویب قانون ساخت ۲۰ هزار مگاوات نیروگاه هسته ای آن هم در این ایام یک کار عقلانی بود!!!!

آذر پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:12

دکتر جان سلام
اگر خود را به جای دیگران نگذاریم :قضاوت کرد درباره آن ها بسیار آسان است . یک نمونه این قضیه در کنگره حزب کمونیست شوروی سابق رخ داد ؛ هنگامی که خروشچف با تقبیح جنایت های استالین ؛جهان را شگفت زده کرد .
هنگام سخن رانی اش یک نفر از میان جمعیت فریاد برآورد :
- رفیق خروشچف - وقتی بی گناهان قتل عام می شدند شما کجا بودید ؟
خروشچف گفت : هر کس این را گفته ای جا برخیزد .
اما هیچ کس از جایش تکان نخورد .
خروشچف ادامه داد : خودتان به سوال تان پاسخ دادید . در آن زمان . من هم همان جائی بودم که الان شما هستید .
*****
حل بعضی از مشکلات به تدبیر زمان میسر خواهد شد . امیدوارم که گره ها گشودنی و زمان با ما باشد !
به عنوان یک مادر و به عنوان عاشق ایران بسیار نگرانم ...

سلام آذر خانوم... خوب هستین؟
اگر راضی می شوید می گویم من هم اگر جای خروشچوف بودم همین پاسخ را می دادم...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:40

دکتر جان این قسمت رو فقط خودت بخون
نیویورک تایمز از انگشت در چشم نام برد من یادپطروس فداکار افتادم که انگشتش کرخ شده بود ! همون پسر فداکاری که وقتی دید سد سوراخ شده ! انگشتشو کرد تو سوراخ سد ! و با این فداکاریش یه روستا رو نجات داد !
چه ربطی داره ؟ خوب همش ربطه دیگه .
منظورم اینه که انگشت انگشته دیگه . پسر فداکارم از انگشتاش خوب استفاده میکنه .یه روز تو سوراخ سد ! یه روز تو چشمان غول ....! فقط کافی تو سوراخ مار نکنه !
حالا اگه غوله چشمش کور شه که فه مراد !!اگر نشه چی می شه !!!!
اما اگر چشاشو لیزیک بکنه !!!!
تا آنجائی که من می دونم افرادی که یک حسشون رو از دست می دن حسای دیگرشون قوی میشه !!!!
مثلا چی می شه !!
راستی اگر آنهم غول فداکاری باشه چی می شه !!!
خلاصه ساعت ۵/۲ نیمه شبه . شما هم که هی حرف غول رو زدید . من از ترس نمی تونم بخوابم .اما نه بهتره که منم برم یک کم فداکاری کنم .و حرف زیادی هم موقوف !!؟؟


سرفراز باشی آ.ب. دوست داشتنی... به دوستم ح. سلام برسون... اینقدر هم به غول فکر نکن... حالا ما یه چیزی گفتیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد