سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی!

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی؟خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی

چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

 

تو چه ارمفانی آری که به دوستان فرستی

چه از این به ارمفانی که تو خویشتن بیایی

 

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی

شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

 

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم

نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی

 

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم

دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی

 

تو که گفته ای تامل نکنم جمال خوبان

بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

 

در چشم بامدادان، به بهشت برگشودن

نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی

نظرات 10 + ارسال نظر
جوادجان شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 http://javadjan.blogfa.com

سلام استاد
پیام هاتون آدمو سیراب می کنه.مثل چشمه تو دل کوه!
شعر زیبایی بود.
؛این یاداداشت را دیشب به جای وبلاگ شما برای سید هادی فرستاده بودم .که موجبات تمسخر و شوخی دوستان را فراهم کرد.

[ بدون نام ] شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:00

بیاموز .........

به چشمانت بیاموز ، هر کسی ارزش دیدن ندارد...
به چشمانت بیاموز که به چشم به راه بودن عادت نکند
بیاموز که به در خیره نماند.
به چشمانت بیاموز که برای هر گسی بیخواب نشود.
به زبانت بیاموز که هر اسمی ارزش جاری شدن ندارد.
به زبانت بیاموز به هر کسی نگوید:دوستت دارم
به لبانت بیاموز هر لبی ارزش بوسیدن ندارد.
به پا هایت بیاموز هر راهی رفتن ندارد. به ان دو بیاموز که به رفتن عادت نکند...
به اشکهایت ، به ان مرواید ها که بسیار عزیز هستند بیاموز که برای هر کسی نریزند...
به گیسوانت به ان موج سیاه بیاموز، که برای هر کسی افشان نشود.
به دستا نت بیاموز :به ان دو بیاموز که هر دستی ارزش لمس کردن ندارد.

به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد و عاشق هر کسی نباشد...
به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد وعاشق هر کسی نباشد...

یکی از شاگردان شما از میان دختران یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 16:02

استاد قربونتون برم الهی. بنده یکی از دانشجویان ترم آخری شما هستم که این ترم با شما سیاستگذاری خبری برداشتم.
استاد خواهشنمدم که این ترم رویه تحقیق نوشتن و برای این درس بردارید و به جای آن یک امتحان بگیرید.
باور کنید من خیلی مستجاب الدعوه هستم و اگر این کار و انجام بدهید من برای شما همش دعا می‌کنم.
استاد جدا این یک تقاضای عاجزانه است . من واقعا توی پایان نامه موندم و دیگه نمی‌تونم به تحقیق دیگه‌ای فکر کنم.
خدا صد در دنیا هزار در آخرت نصیبتون کنه.

[ بدون نام ] یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 16:28

هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری ابتدا بر پیامبر اسلام (ص) درود بفرست

پس حاجت خود را بخواه

زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است

که از دو حاجت یکی را برآورده کند و دیگری را باز دارد

صنم یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 23:55

سلام.
دلم خیلی پره.واقعا این چه وضعشه؟این آخه دانشگاهه؟استادودکترورییس و...
نه استاد داریم و نه ...
هر روز میایم دانشگاه اما دریغ از یک استاد.
من داد دارم.من شکایت دارم.به کی بگم؟این حق منه .نه؟
استاد عناصری که رفت و هیچ کس هم نمیدوته که مایی که پایان نامه داریم چی میکشیم.
بعد از ۶ هفته از شروع ترم هم که نمره ها رو هنوز ندادن.
بعد از ۶ هفته استادا هنوز کسالت دارن.ما هم که علافیم و وقتمونو از سر راه اوردیم تا در محیط زیبا و تمیز و چشم نواز دانشگاه سپری کنیم.
به کی بگیم؟ شما؟

سلام صنم!! خانوم... حال و احوال؟
قبول دارم... اینقدر دلتون پر بوده که یادتون رفته اسم شریفتون رو بنویسید یا یه ایمیلی، آدرسی، ردپایی بذارین...
ولی به هر حال... شما لطف کنید بفرمایید کدوم کلاس بدون استاد مونده و کدوم استاد هنوز کسالت داره تا یه فکری بکنیم... راستی این دفعه اسم تون رو فراموش نکنید ها!؟ مجلس بی ریاست... سرفراز باشید

گیسو مینوی دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:18

خانمان سوز شود آتش آهی گاهی
ناله ای می شکند پشت سپاهی گاهی
گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید
سالک بی خبر خفته به راهی گاهی
قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود
به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی
زرد رویی نبود عیب مرانم از کوی
جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی گاهی
هستیم سوختی از یک نظر ای اختر عشق
آتش افروز شود برق نگاهی گاهی
عجبی نیست اگر مونس یار است رقیب
بنشیند بر گل هرزه گیاهی گاهی
دارم امید که با گریه دلت نرم کنم
بهر طوفان زده سنگی است پناهی گاهی

حامد دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:02 http://1god1love.blogfa.com

سلام استاد.این روزا همه یه جوری شدن.نگاهی به وبلاگ بچه ها بندازید.همه اش شده گلایه و شکایت .آخه چرا همه دلشون گرفته.چرا همه رو باید سر این وبلاگای بیچاره خالی کرد؟
به ما هم سری بزنید.سر فراز می شویم!

مرتضی نوروزی دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 17:23 http://m-norouzi.blogfa.com

سلام حضرت دکتر
توی این وبلاگ همه می نالند . ما که افتخار شاگردی شما رو نداشتیم و این آرزو رو حکما با خود به گور خواهیم برد . ولی کاش دوره دانشجویی ما هم از این بساط ها بود که راحت تو خونه می نشستیم و قربون صدقه استاد می رفتیم تا بلکم مجبور نبودیم با معدل چهارده فارغ التحصیل شویم . از شوخی گذشته داشتم از اینجا رد می شدم گفتم یه عرض ادبی کرده باشم . یا علی مدد

سلام آقا مرتضی... حال و احوال؟
چقدر خوشحال شدم که با وبلاگ شما آشنا شدم. دعا کن مجال بشه که سر فرصت مطالب شما رو بخونم... ضمنا هوای آقای حمیدیان رو هم داشته باش! سرفراز باشی

مینا جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 19:44 http://telegrafkhane.persianblog.com

سلام...
دنبال جای مناسب عشقولانه ها میگشتم ..خواستم تو همون پست اخر نظر بدم دیدیم خیلییییییییی بی ربط میشه که بگم ۲ تا پست جدیدی دارم که شما نیومدین بهش سر بزنید...در ضمن خیلی خوبه که شما تو وبلاگ با دکتر سر کلاس یه نموره فرق میکنید من سر کلاس نمیتونم عشقولانه حرف بزنم اما اینجا از رو پر رو گی میتونم..اینو در جواب ندا گفتم...فعلا

مینا شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:57 http://telegrafkhane.persianblog.com

سلام استاد ممنون سر زدید یکی از دوستان اصرار دارن من بگم که اسمم تو لیست شما عاطفه است نه مینا گویا عشقولانه حرفهای من زیاده میترسن فکر کنید مینا یکی دیگست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد