سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

...ماجرای خادم، جعفری و ایرنا با یه کرور شارلاتان حرفه ای

دوست ناشناس الف.ت. بقیه مطالبشان را درباره مسائل اخیر ایرنا فرستاده اند. هرچند برخی دوستان توصیه کرده بودند که این مطالب زده نشود اما حسب وعده ای که کرده ایم عین نظر ایشان تقدیم می شود. بنده البته درباره برخی نکاتی که این دوست گرامی نوشته اند مطالبی دارم که فی الحال از ذکر آن صرفنظر می کنم:

لطفا تا می توانید دعوا کنید چون خیلی ها را سرحال می آورد!

تا جاییکه یادم می آید در خبرگزاری جمهوری اسلامی هم مثل همه جاهای دیگر این کشور دعوا مرافعه خیلی زیاد بوده و هست. از زمان دکتر خرازی که همیشه بین هوشنگی و نصیری دعوا مرافعه بود و آخرش هم به سازش نرسید ... تا زمان آقای نصیری که بین اصحاب مدیریت ایشان هم همین بساط بود تا زمان وردی نژاد که مهاجران همراه ایشان بدجوری بر سر امتیازات مختلف جنگ و دعوا می کردند تا زمان آقای ناصری و حال حاضر. همیشه هم آدم های آروم و ملوسی بوده اند که در کنار گود نشسته اند و بعد هم غنایم رو جمع کرده اند. حالا منظور من  مطلب دیگه ای هست که می  گویم.

 (البته اگر جسارت نباشد قبل از هرچیز باید بگویم که بنده شخصا این جدل های شما دو نفر رو عاقلانه نمی دونم و به خصوص به سر و صدایی که شما اخیرا به راه انداختید هیچ نمره ای نمی دهم. ببخشید ولی انصافا از شما بعید بود... معلوم نشد که شما اون روز چه مشکلی داشتید که حسب شنیده ها اینقدر صداتون بلند بود. نمی خواهم خدای ناکرده آقای خادم رو تحریک کنم ولی کار شما اصلا قابل توجیه نبود)

کش وا کش های شما دو نفر با همه دعوا مرافعه هایی که در خبرگزاری بین اصحاب مدیریت همیشه و همیشه وجود داشته دو تفاوت اساسی دارد. اولا شما دو نفر همیشه با بالا دستی های خودتان درگیر بوده اید. الان هم همینطور است. کمتر شنیده ایم که مثلا آقای خادم سر زیردستان خودش داد زده باشد یا با آنها درگیر شده باشد یا تا جاییکه از زمان معاونت شما در ایرنا و نیز این یکی دو سال ریاست در دانشکده خبر دارم دیده نشده که شما هم به همکاران زیر دست تان سخت گرفته یا گیر داده باشید ولی همیشه به نوعی با روسا و بقیه معاونت ها گیرودار داشته اید. این هم از عجایب خلقیات شما دو نفر است. بقیه دعواهای همیشگی در ایرنا اینگونه نبوده اند بلکه برعکس همیشه اصحاب دعوا، جلوی بالادستی ها کرنش می کردند و به زیردستی ها و بقیه جماعت گیر می دادند. 

تفاوت دیگر این بوده که تقریبا همه دعواهای شما دو نفر، اگه نفعی برای بقیه داشته، حتما نفعی برای خودتان نداشته است و بلکه همیشه همه هزینه های زیادی را بابت آن پرداخته اید. اگر کسی انصاف داشته باشد قبول می کند که هیچیک از دعواهای شما بر سر منافع شخصی خودتان نبوده... همین حرفهایی که در نامه به وزیر ارشاد هم نوشتید همینطور بود. یادتان بیاید که به خاطر کشمکش های مداوم آقای خادم با آقای وردی نژاد و تصوری که مبنی بر حمایت شما از تفکر آقای خادم وجود داشت، آقای خادم استعفا کرد و شما هم به همراه بقیه اعضای تیم مدیریتی تان کنار رفتید (البته در آن زمان هم یک استثنا وجود داشت و کسی که شما همه جور به ایشان میدان دادید با کمال خونسردی! بعد از رفتن شما و آقای خادم و آقای جوانفکر و آقای جلالیان و بقیه تیم شما، با آرامش هرچه تمامتر  کنار آمدند و بعد هم به مدیریت خبر و سردبیری ایران و بقیه امتیازات رسیدند و انگار نه انگار که اساسا رفاقتی با شماها داشته اند! البته ایشان هنوز هم همین استعداد را دارند و متاسفانه شما و آقای خادم هم گوش خود را بر روی همه داد و فریادهای کارمندان خبرگزاری بسته اید و به ایشان میدان می دهید و باید بدانید که ایشان بازهم همین معامله را با شماها خواهد کرد چون استعداد عجیبی در کنار آمدن با هر کسی و هر مدیری را دارند همانطور که زمانی سردبیر ارشد شما بودند و بعد شدند وردست آقای منتظر و بعد هم شدند مدیر اخبار آقای صادق و همراه آقای ضیایی در روزنامه ایران. بنده خودم بارها همین اواخر از رفتار ایشان به آقای خادم شکایت کرده ام که فایده ای نداشته است ولی مطمئن باشید بازهم گزیده خواهید شد)

آقای دکتر عزیز امیدوارم متوجه منظور من از طرح این مسائل بشوید. امیدوارم از آنچه نوشتم نرنجید و امیدوارم شما و آقای خادم کمی عاقل تر باشید. الان کسانی که از داخل اتاق های خبرگزاری خبر دارند می دانند که جمع شارلاتان ها چه قندی در دلشان آّب می شود و چطور هر دوی شما را مسخره می کنند. اگر آقای خادم تحت فشار هست شما باید مسائل را با آرامش درست می کردید اما مثل این که گاهی اهمیت نقش خود را فراموش می کنید. البته انکار نمی کنم که شاید من هم از آنچه بر شما در دانشکده می گذرد خبر درستی نداشته باشم. به هرحال آرزوی من موفقیت شماست. الف. ت.

نظرات 11 + ارسال نظر
الف.ت. سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:26

سلام آقای جعفری عزیز
از این که قسمت دوم مطلب بنده را درج کردید صمیمانه خوشحال و سپاسگزارم. فکر نمی کردم این قسمت را بزنید چون من در صمیمت خودمانی بی محابا حرف زده بودم. حال که اینطور شد یک قسمت دیگر از مطالبم مانده است که برایتان ارسال خواهم کرد. امیدوارم شما و آقای خادم جسارت بنده را ببخشید.

سلام دوست ناشناس الف.ت. باسلام متقابل
این رویه سپیدار بوده و ان شاالله خواهد بود که محفلی دوستانه و تریبونی باز برای تبادل نظر باشد. مطالب شما هم به همین دلیل درج شد. نیازی هم به تشکر یا پوزش نیست. به هرحال شما هم برداشت و نظر خودتان را نوشته اید. اگر دوستان دیگری هم نظری داشته باشند درج خواهد شد. البته همانطور که یادآور شده ام، من هم توضیحات و نکاتی در باره برخی از نظرات شما دارم که در حال حاضر مصلحت به طرح آن نمی دانم. اگر اشکالی نداشته باشد تنها خواهشم این هست که حتی المقدور نقادی هایی را که نسبت به خود بنده دارید مطرح بفرمایید که با کمال میل و خوشحالی استقبال خواهم کرد. برایم سخت است که نام کس دیگری برده شود و یا از افراد دیگر در اینجا انتقاد شود. موفق باشید.

گیسو مینوی سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 14:41

به یاد اوی در من
آن گاه با نگاه ؛
عمق وجود خسته ز رنجم را کاوید
در بندبند جسمم سیل سریع ساری غم را دید
...
پرسید : بی من چگونه ای لول؟!!
گفتم : ملول
خندید.
«حمید مصدق»

رئوف پیشدار سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 16:32 http://r-pishdar.blogfa.com

استاد دکتر جعفری
باسلام - وبلاگ پر ازگل شما را دیدم . برای شما آرزوی موفقیت دارم. اگر از دوستان کسی علاقه مند به مطالعه ؛یادداشت های یک روزنامه نگار؛ در زمینه سیاسی و استراتژیک بود ، ممنون خواهم شد وبلاگ من را که آدرس آن در بالا آمده معرفی کنید. در ضمن اگر دوستان علاقه مند به مطالعه در زمینه وبلاگ و وبلاگ نویسی البته در مقام یک فرصت در حوزه امنیت ملی ایران بودند ، توصیه می کنم پایان نامه من را که در کتابخانه دانشکده است و نسخه دیجیتالی آن نیز تقدیم شده است ، مطالعه ای بفرمایند.
موفق باشید و به دوستان هم دانشگاهی سلام وعرض ادب بنده را برسانید.
پیشدار

یکی که اول اسمش صادقه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:24 http://www.glassagency.persianblog.com

باز همان نصیحت قبلی ام را تکرار می کنم(البته در مقام یک شاگرد و برادر کوچکتر):
مواظب سو استفاده های عده ای پست فطرت باشید که منتظر گل آلودشدن آبند. ولی محافظه کاری هم نکنید.یعنی حق دانشجوهایتان را به خاطر دوستی و رفاقت و مقام و رودربایستی فراموش نکنید(که خدا را شکر اینگونه نبوده اید)

سلام صادق عزیز
از سفارش دلسوزانه و زلال تو خوشنودم:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

ناهید چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 13:09

استاد عزیز ...اگر چه من در مورد این بحث مابین شما و اقای خادم کاملا بی اطلاعم ..ولی با توجه به شناختی که از شما دارم مطمئنم خیلی زود قضیه به خوبی فیصله پیدا می کند...و بیش از این نمی گذارید تا خدای ناکرده تعدادی افراد فرصت طلب در این میان سود ببرند.

لطیف چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 16:29

ب سلام. وقتی ماجراهای چند روز اخیر این وبلاگا خوندم، دیدم وضع از اون چیزی که هست داره قاراشمیش تر میشه!‌ ولی خّب ، بزرگان خود بهتر می دانند در این وضعیت چگونه با مسایل برخورد کنند. به هر حال در جاهایی که مسائل مدیریتی و ... هست ، برخی نمی خواهد آب رودخونه به روانی و خوبی جریان داشته باشه و درصدد انداختن سنگ به درون رودخونه هستند ، البته تلاش اونها اینه که هر چی سنگشون بزگتر باشه، تا اثرش بیشتر باشه.
امیدوارم این سیر ماجرایی که شروع شده ، به خوبی و خوشی تموم بشه و روسیاهیش بمونه برای ذغال.

سلام لطیف... سرفراز باشی

ندا چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 16:46

استاد بالاخره من وبلاگتون رو دیدم بد نیست اما اون طوری که فکر می‌کردم نبود البته با عرض پوزش. می‌خوام از این فرصت استفاده کنم و بگم استاد شما سر کلاس آقای جعفری حقیقی نیستید حالا چرا نمی‌دونم شاید در آینده بفهمم.
پاینده باشید

سلام... فکر کنم تو ندا بنی کمال هستی... حال و احوال؟ حسین چطوره؟ بهش سلام برسون. اما بعد، خوشحالم که سپیدار رو دیدید... من هم قبول دارم که اونطوری که باید باشه نیست... خب انتظارم از شما این هست که دست بکار بشید و بگویید که چه باید کرد؟
اما درباره کلاس... صمیمانه بگویم ... وقتی سر کلاس هستم بیشتر احساس می کنم جعفری هستم تا وقتی مثلا دارم تو اتاقم به وظایف اداری ام می رسم... ولی حتما چیزی که شما هم می گویید متوجه نکته ای هست که دوست دارم بدانم... پس لطفا بیشتر صحبت کنید... اجازه بدهید منظورتون رو بهتر درک کنم... شاد و سرفراز باشید

یه آقاهه ! چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 19:22

من می خوام شمارو هم به پنجره ای که ازش نگاه می کنم توجه بدم. این دوستی که با مشخصات ا ت این مطالب رو می نویسه مثل اینکه خیلی خیلی جدی گرفته قضیه رو .با تمام احترامی که برای دو بزرگوار جعفری و خادم قائلم اما باید به این دوست عزیز بگم که از عالم هپروت بیا بیرون عزیز ... مثل اینکه فکر کردی این ماجرا در راس یک سازمان جهانی داره رخ می ده ... براساس آنچه در سالهای گذشته بخصوص در دوران درخشان عبدالله خان ناصری اتفاق افتاد و همینطور طبق آمار و ارقام موثق موجود این خبرگزاری فرسوده و از درون خسته با یه مشت نیروهای بی انگیزه و حاشیه نشین و از دور خارج و بیرون گود و آویزون به سازمانی کاملا فشل و بی خاصیت و بی تاثیر درعرصه اطلاع رسانی تبدیل شده و به یقین اگه همین الان یه نیسان آجر جلوی ایرنا خالی کنن ( البته با عرض معذرت از حاج احمد عزیز که می دونم داره زحمت می کشه اما خب این راهی که می رود به ترکستان است ) و چند بنا مشغول بشن و درشو گل بگیرن هیچ اتفاق نگران کننده ای نخواهد افتاد و به جریان اطلاع رسانی کشور کمترین خدشه ای وارد نخواهد شد ... پس بهتره بریم به فکر چاره اندیشی باشیم . همین الانش هیچیک از خبرنگاران قدیمی و خوب این رسانه در بطن کار نیستن و هرکدوم یه گوشه کنار نظاره گرن چون مدیریت ارزشی براشون قائل نیست و فکر می کنم دیگه هم وارد گود نشن با این وضعیت.خبرنگاران تازه کار فعلی هم که بعضی هاشون تا پیش از این کارهای خبری نکردن و امروز جولان می دن اغلب در محافل خبری به خاطر خبرخوردگی ها و کم کاریهای خود و یا یاران دلار بگیرشون که فقط چشم انتظار چند خبر ترجمه ای مطبوعات کشور محل ماموریتشون هستن تا به زعم خودشون نونشون حلال بشه سرافکنده ان. حالا با این اوصاف فکر می کنید با دعواهای اینچنینی و شاخ و برگ دادن بهش و بزرگنماییش و کش دادنش از طریق این داستان سرایی ها چیزی عاید کسی بشه؟دکتر جون حتما این مطلب رو بذار که همه بخونن و حالشو ببرن و بعضی ها که فکر می کنن مثلا الان جنگ رستم و افراسیابه بدونن نه بابا این ایرنا اونی نیست که اینها فکر می کنن و مدیریتش هم در سطح حتی یک معاون مدیر کل یک وزارتخانه هم جایگاه نداره ... با عرض پوزش از همه دوستان اگرچه تلخ بود اما یک واقعیته که باید بپذیریمش

سلام "یه آقاهه"!!
اطاعت شد امر شما... و سپاسگزار که نظرتون رو ارسال کردید. البته ای کاش همه نظرها با شناسنامه بود... اونطوری اثرگذاری اش بیشتر بود. به هرحال سرفراز باشید

نهال جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:21 http://6mordad.blogfa.com

باز نگید غر زد اما اصلا احساس خوبی نسبت به این الف - ت ندارم ... چطوری بگم .. خب ... فکر میکنم اصلا هیچ الف - ت ای در این ماجرا وجود نداره !!!!

سلام نهال بد اخلاق!
اگه وجود نداره... پس چطور احساس خوبی نسبت بهش نداری... بالاخره یه بنده خدایی بوده که اینها رو نوشته... حالا امیدواریم خودش رو درست معرفی کنه که سوء تفاهمی هم بوجود نیاد... ضمنا رفتم پست جدیدت رو دیدم... چقدر هم عصبانی بودی تو!!!؟ سرفراز باشی دخمر همیشه معترض دانشکده

همکار اقای تبریزی جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:20

با سلام به نظر این دوست ناشناس شما >‌اقای اسرافیل تبریزی است که از حراست سازمان به خبر امد نیامده رفت خارج الیته حتما اطلاعاتش درست است چون در حراست بوده ولی خوب کار می کنید به ایشون میدون میدهید که حرفهاشو بزنه

سلام... من هم نمی دونم ایشون چه کسی هستن اما همونطور که گفتم باید دید حرف حسابش چی هست. البته من خودم هم درباره برخی قضاوت های ایشون توضیحاتی دارم که شاید یه وقتی نوشتم. سرفراز باشید

آگاه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:30

دکتر جون سلام
گرچه گفتی که دوست نداری از کسی نامی ببری ولی به نظر من نویسنده درست میگه و نباید از نقش اسلامیفرد در این داستان غافل بود .
بخشی از این نامه که گفته ایشان در همه ادوار در مسئولیت بوده و هستند من را به فکر فرو برد امیدوارم که شما هم کمی به این موضوع فکر کنید زیرا به فکر کردن خادم با معاونی مثل ایشان نمیتوان امید داشت .
امیدوارم سانسور نشود چون واقعا دوست دارم از نقش و موضع حاج غلام در این موضوع آگاهی پیدا کنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد