سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

ازت متنفرم... اما بازهم می یام ببینم ات!

سلام سپیدار... از اینکه می بینم هنوز هم زنده ای متاسفم و همینطور متاسف تر می شم اگه حال ات خوب باشه... می دونی بعضی وقت ها فکر می کنم که تو عجب رویی داری ها!؟ چقدر من باید بیام تو این قسمت نظرسنجی ات و بگم "بسیار ناخرسندم" و تو بازهم ادامه می دی و راه می ری رو زمین! تازه شانس آوردی که تو گزینه هات به جای بسیار ناخرسندم، نگذاشته بودی بسیار ازت متنفرم... و گرنه مثل همین الان روزی چند دفعه می اومدم دیدن ات و می زدم "ازت متنفرم و باز می گردم!!" آره... من هر دفعه که می یام و با حرص و جوش این گزینه رو فشار می دم... یه خدارحمت کنه می فرستم به مادر و پدر اون که دمکراسی رو اختراع کرد... و یه کم آروم می شم...اما چند ساعت بعد دوباره دلم واسه ات تنگ می شه! بعد مجبورم دوباره بیام و فشارت بدم...! 

راستی یه حرف دیگه هم دارم... به اون دویست سیصد نفر آدم بیکاری که هر روز می یان به تو سر می زنن بگو خیلی شما بد هستین... حالا اگه من از زور تنفر و حرص و جوش مجبورم روزی چند دفعه بیام دکمه فشار بدم... اونها برا چی خودشون رو لوس می کنن و می یان اینطرف ها... تازه توی نظر سنجی ات هم که شرکت نمی کنن... می دونی اگه ده یک اونها می اومدن و این دکمه بسیار ناخرسند و بسیار عصبی ام رو فشار می دادن چقدر کار من راحت می شد... حیف که دم دستم نیستن و گرنه روزی دو سه تا نیشکون گنده از یکی یکی شون می گرفتم و صد رحمت می فرستادم به روح پدر اون کسی که نیشکون رو اختراع کرد!

حالا هم به صمیمیتی که تو دشمنی باهات دارم قسم ات می دم که این گزینه بسیار ناخرسندم رو تبدیل کن به "بسیار ازت متنفرم اما بازهم می یام ببینمت!"

 ضمنا اگه من یه روز نتونستم بیام زحمت بکش و خودت سه چهار نوبت هم که شده بیا به جای من یه نیشکون بگیر تا خیالم آرامش پیدا کنه!

زیاده عرضی نیست... به امید روزی که سپیدار تعطیل بشه و یه نفس راحت بکشم!

با اعتراضات بیشمار

دشمن صمیمی تو!

 

نظرات 19 + ارسال نظر
ارغوان جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 16:41

سلام .....آقای دکتر ....خسته نباشید....خدا قوت
واقعا که حرف ندارید...اینقدر زیبا و دلنشین هست نوشته هاتون که آدم هم لذت میبره از خواندنشو ن و هم کلی می خندد....
دست مریزاد استاد....زنده باشید و پایدار

سلام ارغوان گرامی
چه کنیم دیگه خواهر جان... دوستان با ما مزاح می کنن، خب... من هم با همون زبون باهاشون خوش و بش می کنم عزیز... به هرحال خوشحالم که لبخندی داشت برا شما... سرفراز باشید

مریم م جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 20:21

خدای بزرگ
خدای خورشید پشت ابر
خدای دقایق شادو غمگین
مرا یاری ده تا امید را چاره ساز نا امیدی هاسازم که تو بزرگی و امید بخش
امین

روستا زاده - کی ال جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:46

ترکیب طبایع چون بکام تو دمی است

روشادبزی اگرچه برتو ستمی است

بااهل خردباش که اصل من و تو

گردی ونسیمی و غباری ودمی است

خیام


طنزنویس شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 00:21 http://zabghar.blogfa.com

خطاب به دشمنتان یکصدا فریاد می زنیم:
بستی کمر تو دشمن! بر قتل ما نهانی
فردا کنم شکایت، دیگر به شهربانی
آگاه کرد سپیدار! آگاهی از کلیکت
نیشگون نگیری از ما ، دیوانه ی روانی!
گر آدرست نگویی، هرگز غمم نباشد
زیرا ز ثبت احوال، پرسم تو را نشانی!
هردم تو را شکنجه، هردم تو را مجازات
باید که تا فلک هست، سپیدار را بخوانی!
البته آخرین مصراع یکم لنگ میزنه!

بایا سپیدار دیگه باید کلاهش رو بندازه سینه آسمون... لنگی هات رو هم قبول داریم طنزنویس دوست داشتنی!

محمد شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 00:45 http://www.lendehcity.bloga.com

سلام استاد :
گاهی دوست دارم جواب وبلاگها رو با توجه به متن بنویسم ولی...
تقدیم به شما وبقیه متن را در وبلاگم بخوانید...
به اشتباه پا به دنیا گذاشتیم
به اشتباه زیستیم
و
یقینا به اشتباه خواهیم مرد
کسی یافت می شود
این سیر را نه به اشتباه بل به حقیقت پیموده باشد؟

مادران و پدرانی از قبل تعیین شده
شناسنامه هایی از قبل آماده شده
زندگی دیکته واری که از قبل به خوبی دیکته شده
چه کسی جرات عصیان دارد؟
من؟
تو؟
...
سر بلند باشی وپایدار.

نهال شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:47 http://6mordad.blogfa.com

این از اون شوخی ها بود که آدم خودشو زیاد جدی می گیره !!!!

عزیزم... خودت، خودت رو جدی بگیر... تا بقیه شوخی نگیرندت!

من شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:01

یه چیزایی تو مایه های جفتک عاطفی یا تا یه حدودی هم یاس فلسفی از روزگار آدما رو مجبور می کنه که حرفای دلشونو مثل دشمن صمیمی شما بنویسن .. قول می دم اگه یه نفس عمیق کشیده بود و یه بستنی قیفی گاز زده بود هیچ وقت اینارو نمی نوشت ..

می شه مثل یک مرد .. نه نه .. مثل یه آدم متشخص و محترم که جنسیتش خیلی مهم نیست .. حرفای گذشته رو پس گرفت .. من دارم می رم یه بستنی اساسی گاز بزنم ..

آره... راست می گین... دقیقا... گاز زدن یه سیب یا یه بستنی قیفی با لذت... کشیدن یه نفس عمیق و خالی کردن همه تنگی های سینه... و راحت شدن و آرامش یافتن... اونوقت، وقت مهربونی به همه آدم هاست... راحت و ساده و بی آلایش

بیزارم از آن طاعت که مرا به عجب آرد... و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آرد

یه بنده خدا شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:03

سلام جناب دکتر سوال:
آیا دانشکده خبر برای بچه ها از نظر هزینه یا بهتر بگم تخفیف توی نمایشگاه کتاب کاری انجام میده یا نه؟
اردو؟
موفق باشید

سلام... لطف کنید از خانم الله داد معاون امور دانشجویی دانشکده سوال بفرمایید... پاسخ خواهند داد. شما هم موفق و شاداب باشید

اقاقیا شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 13:54

سلام ...سپیدار عزیز و نازنین...چطوری؟
راستی این چه سوالی است که من می پرسم...با خواندن تو معلوم است که آسمان دلت صاف است یا ابری....آرزو میکنم که همیشه آسمان وجودت صاف وآبی باشه.
با دو روز تاخیر پنجمین ماه تولدت مبارک
سپیدار عزیز نهال تو چه زود رشد کرد ..جوانه داد ...سبز شد
سر به فلک کشید ...تو دلها جای خود را پیدا کرد....قدم زدن در کوچه باغهای بهاری پر از شکوفه تو ...
نا خرسند هایت هم به بازدید دعوت میکند....آخه تو سایه ات را
بی دریغ به همه می بخشی...
چه برسد به دوستتانت....که با غم هات آسمان دلمون ابری میشه....وبا شادیت میخندیم و شاد می شویم
چون تو حس داری ...کذب نمی گویی...هر چه هست راستی و خوبی است و حرف دل .....
پس بنویس و باز هم بنویس...مطمئن باش نا خرسند هایت هم اعتراف به زلالی تو دارند که با اینکه نا خرسندندباز بر میگردند.
عزیز نازنین دوستت دارم.موفق پایدار باشی ....ریشه هایت را از سنگهای سخت عبور بده...و ساقه ات را در برابر طوفانهای
شدید مقاوم کن....قوی و استوار باش.

سلام... اقاقیای مهربان
همه مون متعلق به هم هستیم... خرسندها و ناخرسندها، بخواهیم یا نخواهیم از همدیگه ایم... باید با هم باشیم... بگذاریم ذهن هامون با هم مختلف باشه و دل هامون باهم مرتبط و همراه... از خدا می خوام که همه رو دوست داشته باشم و انتظار ندارم که همه من رو دوست داشته باشند... اما به هرحال رهین محبت همه دوستان هستیم. سرفراز باشید

لطیف شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 18:33

سلام. آقای دکتر اینجور که معلومه خاطرخواهات هم هر کدومش یه جورایی به افاضات کلام می پردازند.؟!‌ اینم یه روشِ دیگه؟!‌ یه نکته تو جملاتش موج میزنه؟ اون هم چیزی نیست جز کلمه ی " نیشگون " ؟!

آذر یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 00:26

از کلیه محققیق .. دانشمندان ... متفکرین درخواست می شود :
یک دستگاه تولید عاطفه تولید کنند تا وقتی انسانهائی که نسبت به هم تنفر دارند یا بی علاقه هستند وقتی درون آن قرارمی گیرند با هم مهربان شوند . زیاد کار مشکلی هم نیست با تابش اشعه ... سرتونین و سایر همورمون های مربوط به عشق افزایش پیدا بکنه !!! هم سرخوشی هم عشق به وجود می اید . مورد مصرفش خیلی زیاده . فکر بکنین اگه بشه چی میشه !!!
ولی یایدتون باشه اگه تولید شد: تنهائی درون دستگاه نرید . چون آنوقت خود شیفته و از خود راضی میشد ...!!
بازم می گید عقل من کمه ؟ ببنید با تولید یک دستگاه تمام مشکلات دنیارو حل می کنیم !!!
پس بیاید شعار های جدید بدیم ! تولید عشق حق ماست !!!!
منتظر مخترع وکاشف دستگاه عشق باشید ...

افسانه یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 http://www.afsanei.blogfa.com

سپیدار بلند همیشه پا بر جا می ماند...

یک دانشجوی بلاتکلیف... یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 13:04

با سلام خدمت دکتر محترم: به خدا این فهرست مطالب پروژه ما بین راه ۴ طبقه پوسید. قرارمون یکشنبه بود.مگه نه؟بد قولی نداشتیما!!!!

سلام... واقعا که پوزش... امروز که دیدین چه وضعی بود طبقه چهارم... فردا چهارشنبه در خدمتم... به بقیه هم بگو.

مریم یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 14:48

استاد چی شده چرا انقدر ناراحتید؟

سلام مریم خانوم... نه خوش حال ام ... ولی ممنون از توجه شما. سرشار باشید

[ بدون نام ] یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 16:09

مسئله این جاست که با تعارف تیکه پاره کردن و با محبت ها و عاطفه های سطحی که می تونن خیلی راحت رنگ عوض کنن و تبدیل به تنفر خانمان سوز بشن،‌درس محبت داد ؛ آقای دکتر!!!

سلام... خب این که حرف درستی هست... دیگه چرا یواشکی می گین... از آشنایی با شما خوشحال می شم... شجاع و راحت باش.

[ بدون نام ] یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 16:55

مسئله این جاست که با تعارف تیکه پاره کردن و با محبت ها و عاطفه های سطحی که می تونن خیلی راحت رنگ عوض کنن و تبدیل به تنفر خانمان سوز بشن،‌ نمی شه درس محبت داد ؛ آقای دکتر!!! و شما محبت هاتون سطحیه !!! چون اون جایی که احساس خطر نسبت به وجودتون می کنید از هیح توهین و تحقیر و رفتارهای تنفرآمیز نسبت به وجود دیگران ابایی ندارید

علیک سلام!
به خدا پناه می برم از این چنین خصلتی... احترام نظر شما را هم دارم و اون رو درج می کنم. ای کاش خودتان هم برای نظر خودتان ارزش و احترام قائل بودید. خواهش ام این هست که اولا اگر چنین موردی در رفتار بنده بوده است بگویید تا جبران کنم که ابایی از اعتراف به اشتباه و جبرانش ندارم. دوم هم سفارش می کنم برای اینکه دیگر خوانندگان هم به اصالت و صداقت و استحکام نظر شما مطمئن شوند... هم با موارد مشخص صحبت کنید و هم شجاعانه با اسم و مشخصات نظر بدهید مثل بقیه که حرفشان را با صداقت و شجاعت و البته بدون کینه توزی می گویند. ادعای بنده این هست که در طول دوران عمرم اگر کمکی از دست ام برآمده کرده ام و اگر نه آزارم به کسی نرسیده است.

گیج و ویج دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:42

اینجا چه خبره من می رم باقی مطالبو بخونم تا حالا که چیزی نفهمیدم
تا حالا که نوشته ای که از یه استاد انتظار می ره نوشته شده باشه ندیدم

امیر محمد جواهری شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 16:53 http://SHUT DOWN

سلام استاد

من جواهری هستم و افتخار شاگردی شما رو در کلاسهای ۹ ساعته ‍ژورنالیزم تلویزیونی داشتم . rings a bell ??

امید وارم همیشه به این سر زندگی و شادی باقی بمونید و اینجا همیشه پا برجا باشه...

برای همه چیز ممنون

سبز باشید

http://www.iranbin.com/BookDetails.aspx?BookID=340008&rd=/BookSearchResults.aspx?type=1&page=1&criteria=%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7


این هم لینک کتاب بنده در اینترنه ..یک نگاهی بندازید خوشحال میشم

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 13:42

من دانشجوی کارشناسی ارشد هستم که می خوام برای دکترا زبان شناسی بخونم.شما می تونید کمکم کنید یه سری اطلاعات راجع به این رشته و منابع و ...داشته باشم ؟لطفا اگه جواب مثبته برام میل بزنید.مرسی

سلام و آرزوی موفقیت... توصیه ام این است که منابع مورد نظر اساتید دانشکده خودتان را مطالعه کنید چون هر دانشگاه برای دوره دکتری خود منابع خاصی را در نظر می گیرد. اما اگر دانشجوی دانشگاه تهران نیستید می توانید سری به گروه زبانشناسی در دانشکده ادبیات بزنید. در تابلوی اعلانات گروه زبانشناسی، منابع آزمون دکتری را هم اعلام کرده اند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد