سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است
سپیدار       Sepidaar

سپیدار Sepidaar

در این هوا، چه نفس ها، پر آتش است و خوش است

چند تا شوخی آب دار با خطوط هوایی!


■به اطلاع هموطنان عزیز می‌رساند از آنجا که اکثر پروازها در کشور با خیر و خوشی به سقوط منتهی می‌شود، شرکت ابن‌الوقت و شرکا برای جلوگیری از خسارات احتمالی به شهروندان اقدام به وارد نمودن تعداد محدودی ضدهوایی و موشک‌های SAM 7 نموده تا شهروندان محترم آن را در پشت‌بام خود نصب و به محض نزدیک شدن هواپیما به اطراف محل مسکونی از سقوط آن به روی منزل خود جلوگیری نمایند. لطفاً جهت ثبت‌نام با شماره‌های ما تماس بگیرید .

■ «کافورگشت» به مناسبت سال نو برگزار می‌کند: تور بزرگ سیاحتی ایران‌گردی... با تورهای ما برای همیشه جاودانه شوید. بلیط رفت بدون برگشت با قیمت استثنائی... ترانسفر و اقامت در هتل ده ستاره بهشت زهرا بعد از پرواز ... صبحانه، ناهار، شام در جوار ملکوتی ملک‌الموت.


■ مسافرین محترم شرکت خدمات هوائی «پرواز آخرت» می‌توانند اشیاء زیر را به عنوان بار دستی مجاناً حمل نمایند: یک دست کفن، کمی کافور و یک پلاک نسوز... در صورتی که تابوت نسوز همراه آورده‌اید برچسب مخصوص جامه‌دان را روی آن الصاق فرمایید.

■ میان‌بُر
- این کفن چیه پوشیدی برادر؟
- می‌خوام برم لبنان تو جنبش استشهادیون شرکت کنم.
- خدا خیرت بده ولی نمی‌خواد این همه راه بری. الان زنگ می‌زنم آژانس یه بلیت هواپیمای پرواز داخلی برات رزرو می‌کنم .

■ مسافرین محترم پرواز شماره 777 لطفاً با در دست داشتن کارت پرواز و وصیت‌نامه و پوشیدن کفن به سالن پرواز مراجعه فرمایند .


■ امروز در فرهنگستان زبان فارسی، بحث تندی در مورد جایگزینی واژه‌ی «سقوط‌گاه» به جای «فرودگاه» اتفاق افتاد. برخی از استادان عقیده داشتند سقوط‌گاه به محل سقوط بیشتر می‌خورد و بهتر است. چون در فرودگاه‌ها دیگر فرودی انجام نمی‌شود و هواپیماها دیگر برنمی‌گردند، واژه‌ی کشتارگاه یا قتلگاه یا قربانگاه به کار برده شود. یکی هم واژه‌ی «هواپسانه » یا «هوانمانه» را پیشنهاد داد. یکی از استادان لوس و متعصب هم پیشنهاد کرد که از واژه‌ی افریشته‌ گشتوراسپ‌گاه استفاده شود که نه کسی بهش نگاه کرد نه خندید!


■ اکنون که به حول و قوه‌ی الهی با پرواز تهران شیراز از دیار فانی عازم دیار باقی  هستم وصیت‌نامه‌ی خود را به بلیت پرواز مربوطه الصاق و از خانواده و دوستان و آشنایان حلالیت می‌طلبم.

■ انا لله و انا الیه راجعون، خدایا با نام تو آغاز می‌کنیم و با نام تو سفر آخرمان را به پایان می‌بریم. مسافرین محترم پرواز 777 من خلبان یکم جان‌سیرنژاد از طرف خودم و شرکت خدمات هوایی Iran End Air و خدمه هواپیما پرواز آخر خوشی را برایتان آرزومندم.

دمای فعلی در خارج هواپیما 15 درجه هست و ما پیشاپیش کولرها را روشن کرده تا دما به چند درجه سانتیگراد زیر صفر برسد و از فریز شدن خود قبل از مرگ لذت ببرید.

در صورت بروز هر گونه اتفاق ناگهانی و نقص در پرواز مسافرین محترم می‌توانند از دو در عقب و دو در جلو و از ارتفاع بالا خودشان را با ملاج به پایین بیندازند. در بالای سر شما ماسک‌هایی حاوی گاز کشنده سیانور تعبیه شده که در صورت سالم ماندن هواپیما پس از سقوط می‌توانید از آنها استفاده نمایید. در صندلی جلو شما راهنمایی شامل دعای شب اول قبر و انواع ادعیه تعبیه شده است. لطفاً صندلی را به حالت کاملاً افقی درآورده و اشهد آخرتان را بخوانید .

■ از نوار مکالمات جعبه سیاه یک هواپیما:
- از پرواز 777 به برج مراقبت... با سلام، رمز امروزمون چیه؟
- یا جرجیس!
- یا جرجیس!؟؟ جرجیس هم شد اسم رمز؟ یا حسینی چیزی...
- تموم شد کاپیتان. همه‌ی رمزامون و اسامی ائمه و پیامبران و فرشتگان رو تو سقوطای قبلی مصرف کردیم فقط یه دونه یاجرجیس مونده و یکی هم یاعزرائیل، هر کدومو طالبی مصرف کن.
- بسیار خوب خداحافظ.... یاااااااااااااااااااااجرجییییییییییییس....
بوووووووووووووم...!

یادآوری: البته اینها شوخی بود... چون واقعا اتفاق افتاده که بعضی پروازها هم سالم نشستن زمین!!

یه چیزهایی مثل شوخی: خدا رو شکر سایه یه دولت مردمی بالا سرمونه!

 می دونید بعضی وقت ها فکر می کنم ما باید خیلی خدا رو شاکر باشیم(که هستیم البته) از این که سایه یک دولت مردمی بالای سرمون هست (چه دلیلی برای مردمی بودن بالاتر از این که بنده خدا این آقای دکتراحمدی نژاد اصلا از خیلی از خود مردم هم مردمی تر و شرتی پرتی تره!!)...

منظور اینه که آدم یه وقت هایی یه خبرهایی می شنوه و یه چیزهایی به این عقل فضولش می رسه که اگه ساعت سه بعد نصفه شب هم باشه... هی تو جاش دنده به دنده می شه و خوابش نمی بره... مثل من که دیشب صد دفعه گفتم ... استغفرالله... این یه ذره عقل و شعور هم برا ما شده شیطان رجیم...! هی می خواد یه چیزهایی رو القاء کنه...!... خب البته برای من هم مثل شما! واضح و مبرهن است که اینها همه اش ترفندهای استکبار جهانیه ... حالا اگه این "رسانه ملی" هم از روی بی تدبیری یه خبر از "حجم کاسبی ببخشید طرح فروش فیش! تلفن همراه" و یه گزارش هم از "پیشرفته تر بودن بعضی امورات مشابه در سودان" خونده... خب نباید ما اینقدر ساده لوح باشیم که فریب بخوریم و خدانکرده به شرکت مخابرات که الان دیگه خودش یه هوا مقدس هم هست!! بدبین بشیم... نعوذبالله! تنها لازمه بدونیم که این گوینده خبر "رسانه ملی" همون زبون استکبار بوده که از تو تلویزیون خونه ما دراز شده!

خبر: ظرف بهمن ماه... شرکت مخابرات... دو هزار و پانصد میلیارد تومن (شما بخونید دو و نیم تریلیارد تومن)، فیش موبایل فروخت به مردم نجیب ایران!!

اون خبرنگار هم که "رسانه ملی" سرخود فرستاده سودان، چه بسا که اونجاها فریب یه کسی رو خورده که تو گزارش دیشب اش  می گه: واگذاری خط تلفن موبایل تو سودان، مثل همه جای دیگه دنیا، مجانی هست! (می بینید اینها چه جوری مردم رو به شک و تردید می اندازن!؟)

از من بشنوید که این گزارش ها نه تنها مغرضانه بلکه خیلی هم مغرضانه است. علت اش هم اینه که من خودم ده سال پیش که اونور آب بودم... با چشمای خودم می دیدم که خط تلفن همراه بعلاوه یک عدد گوشی شیک نوکیا رو مجانی می دادن به شرط این که مشتری فقط یکسال خط رو نگه داره. درسته که من خودم بارها از این امکان استفاده کردم ولی هیچوقت به خودم اجازه ندادم که باورم بشه! یا بدتر از اون خدای نکرده به رفتار شرکت مقدس مخابرات ایران که تو این سالها یه بار اول تابستون و یه بار هم شب عید جیب مردم رو از این نقدینگی های مضر به حال اقتصاد!! خالی می کنه... شک و شبهه کنم!!

تازه یه نکته خیلی مهم تر هم اینه که این به اصطلاح موبایل هایی رو که استکبار تو اروپا و آسیا و سودان! مجانی واگذار می کنه... بدی شون اینه که هیچ کدوم از پیام هایی رو که موبایل های ما می ده نمی دن! خب این هم خودش یه دلیل مهمی هست بر این که این عوامل استکبار چقدر ریاکار هستن... اون زمون من خودم تو حسرت این مونده بودم که یه دفعه این موبایل استکباری... همچین به یه لحن دلنشینی بگه: نت ورک ایز بیزی! امکان برقراری تماس نیست! مشترک مورد نظر در دسترس نیست! آقا گیر  نده اینقدر شماره نگیر... بذار شب می بینی طرف رو خب!.... یا مسخره تر این بود که هیچوقت اتفاق نمی افتاد که مکالمه شروع نشده قطع بشه یا آنتن غش کنه... یا همه چی قاطی بشه!!

می دونم که یه کم خیلی پرحرفی کردم... خب یک کم حق دارم دیگه... گفتم خدانکرده ممکنه ایران رو با سودان و افغانستان و اینا مقایسه کنید و فریب بوق های استکباری رو بخورین... بیراه می گم!!!؟

خودمون ایم، تو ایران ما... چند نفر "کار" می کنن؟!

آره... از قدیم گفته ان که آدم تنبل، عقل صد تا وزیر داره... حالا این ضرب المثل هم شده حکایت یکی از رفقا که همین دیروز پریروز می گفت:

 

الان حدود 1 سال است که خیلی خسته ام و این هفته آخر هم که دیگه دارم از پا می افتم. چرا ؟ حالا می گم ...

راستش همیشه فکر می کردم کمی تنبل ام اما حالا دقیقا حساب کرده ام و متوجه شده ام که خیلی کار می کنم! ببینید ما توی ایران 72 میلیون جمعیت داریم که13 میلیون اونها بازنشسته هستند. پس می مونه 59 میلیون نفر. از این تعداد، 24 میلیون دانش آموز و دانشجو هستند یعنی برای انجام کارها فقط 35 میلیون نفر باقی می مونن. توی کشور 10 میلیون نفر هم توی ادارات دولتی شاغل هستند که خب عملا کاری انجام نمی دن. پس برای پیش بردن کارها تنها 25 میلیون نفر باقی می مونند. از این 25 میلیون نفر هم تقریبا 4 میلیون نفر مسوول امور معنوی و آخرتی و مسائل اخلاقی و خصوصی مردم و کارهای مهم دیگه ای مثل سانسور اینترنت هستند، پس فقط 21 میلیون باقی می مونن و اگر بدونیم که تقریبا 17 میلیون آدم جویای کار داریم، معنیش این خواهد بود که کل کارهای مملکت رو 4 میلیون نفر دارن انجام می دن. اما حدود 2 میلیون نفر هم نیروهای مسلح داریم که فعلا زمان صلح است و دارن مانور می دن تا یه روزی جنگ بشه یا نشه! و این یعنی فقط 2 میلیون نفر نیروی کار باقی می مونن. از بین این دو میلیون نفر، 646.900 عضو پلیس آشکار و مخفی و نیمه مخفی هستند پس کلا می مونیم 1.353.100. حالا این وسط 649.876 نفر بیمار داریم که قدرت کار ندارند و بار کارهای کشور افتاده روی دوش 806.200 نفر از جمعیت.فراموش کردم بگم که ما حدود 806.186 نفر هم ممنوع القلم، ممنوع التصویر، ممنوع الصدا و دیگر انواع ممنوع داریم پس کل کارهای کشور افتاده روی دوش 14 نفر!! از این چهار ده نفر 12 نفر هم که عضو شورای نگهبان هستند و کسی انتظار نداره که غیر از رد و تایید مصوبه های مجلس کار دیگه ای انجام بدن...پس متوجه می شیم که کل کارهای کشور افتاده روی دوش دو نفر: من و تو ! و تو هم که داری وبلاگ می خونی خب معلومه که من بینوا چقدر کار می کنم و چقدر باید احساس خستگی کنم!!؟

   حرفهای این رفیقمون تموم شد... ولی من از هاج و واجی دهنم بازمونده بود... شما چی!؟....

 

"مادر داماد" ... "مادر عروس"

 جلسه ی خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت...

مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟
...مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
...مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
...مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد
خانواده ءعروس : زنش !!!؟؟؟

مژده! مژده! متن کامل گزارش "ملاقات جرج بوش با یکی که شهردار ..."

 

سلام و صد سلام... ان شاالله که حال و احوال شما خوب خوب هست... ببخشید که متن کامل گزارش "ملاقات جرج بوش با یکی که شهردار تهرونه" یه کم دیر به دستمون رسید! آخه خبرنگار ما اندکی دچار شوک موضعی از ناحیه شجاعت حرفه ای شده بود و حاضر نبود اساسا سراغ تلکس و قلم و کاغذ و این قبیل آلات جرم بره!! تا بالاخره بعد از کلی دلداری و قندآب و هندونه، متن کامل گزارش رو در اختیار سپیدار  گذاشت... حالا این شما و این هم متن کامل گزارش. لطفا بخونید!

یه خبری که شاید هم به دست ما نرسیده....

... بنابر این گزارش... جرج دابلیو بوش، رییس جمهور بی نزاکت آمریکا، در این ملاقات افزود: قول می دیم که از عراق بریم... افغانستان رو بدیم به حامدکرزای یا طالبان یا هرکی شما بگین (ماکه خراب رفیقیم!!)، اسراییل رو با دست خودمون کفن کنیم بذاریم تو قبر یا بندازیم تو دریا یا هر گورستون دیگه ای که شما  دلتون می خواد(اصلا هم به این که فلسطینی ها چی می گن کاری نداریم!)ُ، بازهم قول می دیم که فرمانده ناو وینسن رو تحویل بدیم به گارد ساحلی بندرعباس، ارتش آمریکا رو منحل کنیم، این یارو وزیر دفاعمون رو می فرستیم گوسفنداش رو چرا بده، کاندولیزا رو برش می گردونیم آفریقا،  لوینسکی رو خودم می دم وسط میدون هیلاری تا دلش می خواد شلاقش بزنه... کلید کاخ سفید رو می دیم تحویل رییس دفتر دکتر احمدی نژاد، مجسمه آزادی رو می فرستیم موزه هنرهای معاصر تهران، خودم هم می رم هالیوود وسترن بازی می کنم، شما هم روزی چندین تا نیروگاه برا انرژی صلح آمیز بسازین... فقط به یه شرط! جون هرچی لوطی هست... تو که اسمت شهردار تهرونه فقط یه قول مردونه به من بده... اون هم نه برا الان... برا شیش سال دیگه یعنی دو هزار و دوازده میلادی! جان هرچی بامعرفته... خودتون به خودتون! قول بدین که تا شیش سال دیگه....  به این راننده های تهرون، که به قول صداو سیما مادر همه قریه هاست! حالی کنید که بابا دیگه تو  عقب مونده ترین شهرهای دنیا هم از بین خطوط رانندگی می کنن نه از  روی خطوط ... ماشین ها پشت سر هم حرکت می کنن نه این که مثل گله هایی که از گرگ رم کرده باشن از رو دوش هم بالا برن! اگه خیابون و اتوبان سه ردیف خط داره... پنج ردیف ماشین تو هم نمی لولن... اگه خواستن به چپ و راست برن، راهنما می زنن و اجازه می گیرن... اگه راننده جلویی راهنما زد که مسیر عوض کنه،  گازش رو نمی گیرن تا حالش رو بگیرن! اگه؟...

بیشترش پیشکش... همین قدرش بسه!! حالا وجدانا اگه می تونید خودتون به خودتون این قول رو بدین... ما هم حاضریم همه کارهایی رو که شما گفتین الساعه انجام بدیم. امریکا رو به زباله دانی تاریخ تحویل می دیم و به عنوان اشانتیون، مردم دنیا رو هم می دیم دست شما تا آدم بودن رو بهشون تدریس کنید!! باشه؟!... قبول!؟... اوکی!؟... آندرستند؟!... شیرفهم!؟ یس؟ نو؟ شعار؟ ادعا!!؟ طبل؟!؟

بنابر این گزارش، هنوز از شهردار تهرون، جوابی متصاعد نشده اما در این زمینه حافظ شیراز می گه:

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم 

  جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم

سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور بحق گفت جدل با سخن حق نگنیم

         نتیجه اخلاقی: جلوی پات رو ببین نیفتی تو چاله!! غصه دست اندازهای کره مریخ رو نخور!!!

 

مناقشه با یکی که اول اسمش صادقه!

 

"یکی که اول اسمش صادقه"  پاسخی رو فرستاده بود برای تکمیل "ملاقات جرج بوش با شهردار تهرون" که البته حدس اش بی ربط بود!! اما... در پاسخ ایشون قطعه شعری رو به عنوان راهنمایی فرستادم که عدالت حکم می کنه بقیه هم بدونن تا بهتر حدس بزنن که تتمه مطلب چی بوده. پس این حدس "صادق" و این هم پاسخ سپیدار...

 

... بقیه حرفای جرج بوش این بوده:   قول بده تو انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکنی!


پاسخ :

     ای عاشقی که اول اسم تو صادق است   
             اول بدان که پاسخ نغز تو کاذب است
      یعنی سگ که هست این بوش بینوا  
              تا امر و نهی کند به شهردار شهر ما
      طنز حقیر حکم مثالی است ای عزیز     
              ای صادق ام که غوره نگشته شدی مویز
      آن نکته را چون که نگه افکنی تو  راست
             بینی که اشک حسرتی ز دو دیده بر آن رواست          
      گویم اشارتی و کنم ختم این جواب
             خواهی که نقش تو نشود چون کفی برآب!؟
      پس از ملامت دگران دست و دل بشوی
             بین عیب خویش و راه ملامت گری مپوی            
      اول زمان تو مدعی عیب خویش باش
               الگوی خلق به تربیت خلق خویش باش
      چون شهر ما به بی نسقی شهره گشته است
                ایرادمان به خلق جهان سخره گشته است

 

 

ملاقات جرج بوش با یکی که شهردار تهرونه...!

 

یه خبری که شاید هم به دست ما نرسیده....

... بنابر این گزارش... جرج دابلیو بوش، رییس جمهور بی نزاکت آمریکا، در این ملاقات افزود: قول می دیم از عراق بریم... افغانستان رو بدیم به حامدکرزای یا طالبان یا هرکی شما بگین (ماکه خراب رفیقیم!!)، اسراییل رو با دست خودمون کفن کنیم بذاریم تو قبر یا بندازیم تو دریا یا هر گورستون دیگه ای که شما  دلتون می خواد(اصلا هم به این که فلسطینی ها چی می گن کاری نداریم!)ُ، بازهم قول می دیم که فرمانده ناو وینسن رو تحویل بدیم به گارد ساحلی بندرعباس، ارتش آمریکا رو منحل کنیم، این یارو وزیر دفاعمون رو می فرستیم گوسفنداش رو چرا بده، کاندولیزا رو برش می گردونیم آفریقا،  لوینسکی رو خودم می دم وسط میدون هیلاری تا دلش می خواد شلاقش بزنه... کلید کاخ سفید رو می دیم تحویل رییس دفتر دکتر احمدی نژاد، مجسمه آزادی رو می فرستیم موزه هنرهای معاصر تهران، خودم هم می رم هالیوود وسترن بازی می کنم، شما هم روزی چندین تا نیروگاه برا انرژی صلح آمیز بسازین... فقط به یه شرط! جون هرچی لوطی هست... تو که اسمت شهردار تهرونه فقط یه قول مردونه به من بده... اون هم نه برا الان... برا شیش سال دیگه یعنی دو هزار و دوازده میلادی! جان هرچی بامعرفته... خودتون به خودتون! قول بدین که....؟؟؟

ببخشید... تلکسمون قطع شد... بقیه خبر نیومد... یا باید صبر کنید بعدا بیاد... یا حدس بزنید که این جرج بوش چی خواسته از شهردار تهرون!!  حدس هاتون رو این زیر بنویسید تا بقیه هم بخونن.البته از جایزه دیگه خبری نیست.... بای