-
روانشناسی اعتراض ایرانیان (۱)
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 12:58
اعتراض آدم ها، گاه مثل زلزله است، یکباره و بی خبر، همه چیز را از بن می لرزاند، برخی مثل آتشفشان؛ جمع می شود تا یکباره اطراف را به آتش کشد. برخی هم مثل گردباد است، همه را در می نوردد و ویران می کند. اما اعتراض نه برای ویران کردن است، نه برای به آتش کشیدن و نه برای گسترش وحشتی که زلزله می پراکند.... اعتراض یک ویژگی...
-
روانشناسی اعتراض ایرانیان و بعضی حرف های دیگر
شنبه 8 خردادماه سال 1389 15:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 سلامی دوباره یکبار دیگر اینجا هستم، برای نوشتن چیزهایی که یکسال و دو روز متوقف مانده بود. البته دلیل این سکوت برای خودم روشن است هرچند به سختی توانسته ام آن را برای بسیاری از شما که پرسان می شدید، روشن کنم. برای من، این سخن آلبرت کامو که "هرگز...
-
خداحافظ...
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 10:05
سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظههای جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمیمانی ای مانده بی من تو را میسپارم به دلهای خسته تو را میسپارم به مینای مهتاب...
-
من و دیگری...
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 01:14
در سرنوشتی که یک جای پا از اشتباه خود می بینم، سرزنش دیگری بی مایگی است، آنجا، "همه گناه" از آن من است، مگر نه آنکه اگر پای من نبود، راه اتفاق طی نمی شد؟!
-
ای که پنجاه رفت و در خوابی!
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1387 00:46
هفت زندان تن، هفتاد پرده نادانی، هزار بیراهه گمراهی و تنها آرزوی رهایی! پنجاه سال و پنج روز قبل به جمع محبوسان آمد، می گویند در تیره روشن شب و صبح. سوز گریه لحظه آغاز، نشان از هراس آمدنش به هزارتوی زندانی است که در هر خم آن نگهبانی سخت سر به کمین رهایی اش ایستاده است. روحی آزاد که در پهنه بی نهایت رهایی و زندگی سرخوش...
-
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد... اگر
شنبه 20 مهرماه سال 1387 21:19
شعر ی از - پابلو نرودا شاعری از شیلی(ترجمه از مرحوم احمدشاملو) مرگ تدریجی ما اغاز خواهد شد اگر سفر نکنیم اگر مطالعه نکنیم، اگر به صدای زندگی گوش فرا ندهیم اگر به خودمان بها ندهیم مرگ تدریجی ما اغاز خواهد شد هنگامی که عزت نفس را در خود بکشیم هنگامی که دست یاری دیگران را رد کنیم مرگ تدریجی ما اغاز خواهد شد اگر بنده ی...
-
ای پروردگار من!
جمعه 19 مهرماه سال 1387 11:27
پروردگارم! یاری ام کن تا تنها و تنها، بنده تو باشم نه بنده دنیا، نه بنده بندگان، نه بنده زن و فرزند! تنها آنگونه باشم که تو روا می داری! پروردگارم! یاری ام کن تا با خانواده و خویشانم،با دوستانم، با مردمان و با آفریدگانت مهربان باشم! یاری ام کن تا به همه آنان نیکی کنم و مرا آن توانی ده تا بر نامهربانی، حسد و آزارشان بر...
-
به یاد جواد نازنین... که زندگی آغاز کرد!
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 15:38
جواد هم زود به خانه بازگشت... امروز خبردار شدم. همین نیم ساعت پیش... توی دیار غربت. خبر را یک دوست مشترک قدیمی از یک دیار دیگر غربت به من داد... لرزیدم ... تصور اینکه جواد دیگر در بند دنیا و در بین ما نیست دلم را آتش زد و داغی اشک، پلک هایم را. جواد جلالیان... مرد ساده، زلال و روانی که نگاهش همیشه مثل باران بر تو می...
-
بهانه ای برای سلامی دوباره
جمعه 4 مردادماه سال 1387 01:56
چند روزی اگر بگذرد پنج ماهی می شود که سپیدار خاموش مانده است؛ تعبیرش می تواند این باشد که چیزی برای نوشتن نداشته ام. گفته بودم که عهد درونی ام نوشتن از دانسته ها نیست که از یافته هاست و یافته ها، جوهره هایی هستند که سخت قطره قطره فراهم می شوند. یافته ها، دانسته نمی شوند، سبزینه هایی هستند که با بردباری به بار می آیند....
-
عیدانه سپیدار: در جستجوی حال خوش پایدار
یکشنبه 26 اسفندماه سال 1386 10:37
در پهنه سرسبز دشت، غرق در تماشای چهره طلایی گل های آفتابگردانی هستی که تمامی صحرا را پوشانده اند. همه چون دخترگانی خندان قامت افراشته و به آفتاب روشن چشم دوخته اند ، همه هماهنگ و یک جهت اند. چه حال خوشی دارند گل های آفتابگردان، چه حال خوشی دارد صحرا ! تو نیز خوش حالی! ناگهان، گردبادی خشمگین در دل دشت تنوره می کشد ،...
-
تو این جان عاشق به من دادی!
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 08:57
خدایا ببین غرقه در اشک و آهم غریقی نشسته به موج نگاهم ببین در دل شب نشان از تو جویم هوای تو دارم سخن با تو گویم تو این جان عاشق به من دادی دلی چون شقایق به من دادی به یادت همه شب دل من خدایا در این سینه خسته چون نی بنالد نیستان جانم به بانگ جرس ها به خون خفته اکنون که تا کی بنالد خدایا من این بار سنگین غم را به عشق تو...
-
چند پرسش از یک دوست و پاسخ های سپیدار
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 15:47
بازهم نکاتی درباره پیش فرض انرژی ها آقای علی کیمیایی، از خوانندگان سپیدار، پس از مطالعه مطلب "نیت ها و مکان ها" چند پرسش و نکته را به شرح زیر مطرح کرده اند: (۱) آیا کسانی که در معبد و عبادتگاه، در مسجد و زیارتگاه، در دشت و صحرا و طبیعت اوقاتی را می گذراند، روحشان آرام است و دغدغه ای ندارند، آرام می خوابند و نگران...
-
هماهنگی انرژی های جسمی (۳)؛ نیت ها و مکان ها
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 16:54
برای خرید وارد فروشگاهی می شوید: حواستان به این است که فروشنده کالای بدی را به شما نفروشد، پول اضافه از شما نگیرد و خلاصه کلاه سرتان نرود. مسافرید و وارد ترمینال فرودگاه می شوید: حواستان به کیف و چمدانتان است که کسی آنها را نبرد یا دستی آلوده جیب شما را نزند! (هشدار بلندگوی فرودگاه هم این احساس شما را تیزتر می کند)....
-
الگوهای رفتاری در جامعه و تنازع با "مراجع فکری" و "حاکمیت"
پنجشنبه 9 اسفندماه سال 1386 18:45
مهارت های زندگی، الگوهای رفتاری و توسعه یافتگی یکی از شاخص های "توسعه یافتگی" هرجامعه، نزدیکی و همخوانی میان الگوهای رفتاری طبقات یا گروههای مختلف مردم- در زمینه های مختلف- با نگرش "مراجع فکری جامعه" از سویی و نیز "مجموعه حاکمیت و دولت" از سوی دیگر است. هرچه که الگوهای رفتاری مردم، به نگرش "مراجع فکری" جامعه...
-
من و ... اندوه دیگران!
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 08:37
آنقدر اندوه دیگران را به جان ریختم که به جان آمدم و ... آنان خود از من نیز بیزار شدند!
-
چیست در زمزمه مبهم آب!
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 01:32
همه می پرسند: چیست در زمزمه ی مبهم آب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید، روی این آبی آرام بلند، که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟ چیست در خلوت خاموش کبوتر ها ؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده ی جام ؟ که تو چندین ساعت، مات و مبهوت به آن می نگری؟ من، مناجات درختان را، هنگام سحر، رقص عطر گل...
-
ما و سفره هستی: تلاش و معاش
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 22:03
مادر، سفره ناهار را گسترده است: به اندازه گرسنگی همه اهل خانه و بیش از آن، همه گونه خوردنی و آشامیدنی در چهار گوشه سفره چیده شده است. مادر، راضی نیست که اهل خانه، برای رفع گرسنگی، به رنج افتاده یا تحقیر شوند. برای هریک از اعضای خانواده، همین کافی است که در کنار سفره قرار گیرند، آداب سفره را به جای آورند. از مادر به...
-
عدالت برای هستی، مهربانی برای انسان و عشق برای تو!
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 22:01
در حال خردکردن سبزی هستید. لحظه ای غافل می شوید، تیزی کارد به انگشت شما می رسد، سوزش شدید، جاری شدن خون و تحمل درد. محل زخم را پانسمان می کنید، روزهایی طول می کشد تا زخم شما ترمیم شود. بعد چه؟ تمام!!؟ در حال رانندگی هستید. لحظه ای غافل می شوید، از کنترل به موقع خودرو عاجز می مانید و حادثه... بدحالی، ناراحتی، خسارت،...
-
سایه، نسیم، چشمه!
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 21:57
یک روز گرم تابستان. شما برای ساعاتی، فرصت خلاصی از محیط خفقان آور شهری را یافته اید؛ خود را به کوهپایه ای می رسانید و به سایه های درختانی که همچون بال فرشتگان در کناره نهر آب خنک گسترده شده اند، پناه می برید. چند کف از آب زلال نهر روان را بر سر و صورت می زنید و تن به خنکای نسیمی می سپارید که همچون مادری مهربان، با...
-
هماهنگی انرژی های جسمی (2)؛ نقش مکان های معنوی
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 21:46
دومین امکان محیطی، برای غنی سازی، آرام سازی و هماهنگی انرژی های جسمی، حضور در اماکن معنوی خاص است. امروزه، حتی یافته های روانشناسی، این مسئله را تایید می کند که برخی اماکن خاص معنوی، سرشار از انرژی های آرام ساز و التیام بخش هستند که حضور در آنها، می تواند، نقش دگرگون کننده ای، در حالات درونی ما ایفا نماید. با اینهمه...
-
غنی سازی، آرام سازی و هماهنگی انرژی های جسمی (1)؛ نقش طبیعت
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 12:01
اشاره: در نوشته قبلی به یک عامل درونی برای آرام سازی و هماهنگ کردن انرژی های جسمی اشاره کردیم. در این نوشته به برخی عوامل و سرچشمه های بیرونی آرام سازی انرژی ها می پردازیم: طبیعت و مکان های خاص معنوی بی تردید شما هم بارها دو عبارت "انرژی مثبت" و "انرژی منفی" را در جاهایی خوانده یا شنیده اید. به نظر من چیزی تحت عنوان...
-
مهار انرژی های جسمی: آن لحظه کارساز، فرمان آرام سازی یا هجوم
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 02:46
اشاره: گفتیم که مهم ترین ماموریت "من روحی" آدمی، مهار انرژی های "من جسمی" و هماهنگ نگهداشتن آنهاست که در صورت فوران، فضایی شیطانی را بر دایره وجود آدمی حاکم می سازد. "خشم"، "حسد"، "بددلی"، "انتقام جویی"، "بدگویی"، "نگاه گناه"، "سرقت"، "تهمت"، "غیبت" و امثال آن، همگی میوه های تلخ و زهرناکی هستند که از عصیان و فوران...
-
علاء الدین! چراغ جادوی ات را روشن کن!
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 17:55
در میان داستان های کهن ایرانی، یکی هم فولکور علاءالدین و چراغ جادوست : پسرکی از یک خانواده فقیر، که پدر را از دست داده و همراه با مادر خود، در نداری و بینوایی تمام، گذران می کند . علاء الدین غمگین است و نومید و دلمرده . از پدر میراثی به او نرسیده مگر یک چراغ پیه سوز بیضی شکل که همانند قلب پسرک، گردگرفته و خاموش، در...
-
تصور(اراده)، زمان، ایجاد (آفرینش)
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 17:53
پروردگار مهربان، انسان را شبیه خود آفرید و از همه صفات و ویژگی های خود، به او هدیه کرد : یکی از ویژگی های تعبیه شده در ذات نامیرای آدمی، توان آفرینش پدیده هاست به محض اراده و تصور آنها . " من روحی آدمی " تا آنگاه که به دایره جسم و انرژی های سخت فیزیکی آن گرفتار نیامده، از این توانایی برخوردار است که متناسب با ظرفیت...
-
که با من هرچه کرد، آن آشنا کرد!
چهارشنبه 1 اسفندماه سال 1386 17:49
اشاره : قبل از این گفتیم که بروز بیرونی شخصیت ما، حاصل نسبت میان دو " من " یا " خود " است که هریک ویژگی ها، گرایش ها و تمنیات ویژه خود را دارد . در این نوشته، به نسبت میان کردارهای " من یا خود جسمی " با صفات و ویژگی های " خود روحی " انسان می پردازیم که سرنوشت جاودانه ما را شکل می دهد ! " من جسمی " آدمی، " من روحی " را...
-
می دونستی که تو، دو نفر هستی!؟
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 13:47
اشاره : اگر یادتان باشد، در نوشته های قبلی، درباره چهار نوع انرژی که تمامی سرمایه آسمانی و زمینی انسان در سفر دنیایی اوست، حرف زدیم : اول، انرژی روحی که همان جوهره ذاتی و نامیرای آدمی است . دوم، مجموعه انرژی های جسمی . سوم، مجموعه انرژی های طبیعی جهان مادی و چهارم، انرژی های محیط انسانی اطراف ما . در این نوشته، به...
-
خامش شدن، گاه فریاد ویرانگر خانه جان است!
شنبه 27 بهمنماه سال 1386 02:25
سکوت، گاه فریادی است در فضای درون که بنیان جان را میلرزاند ... فریاد، نشانه ای است از کوچکی درد و "سکوت دردمندانه" نشانه ای است از کوچکی ظرف فریاد! پس تا زمانی که کسی دردهایش را فریاد می زند، نگران سلامتی اش نباشید... نگرانی از وقتی آغاز می شود که فریادها، گنجایش درد را ندارند.
-
از یادداشت های یک سرگشته برای دل خودش...
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 18:59
به نام او که یگانه دلربای همه هستی است ((اینها را بازهم با همان قلم همیشگی ادیتورم، می نویسم. بیچاره من، شاید تا آخر عمر این قلم را، از همه قلم های صفحه ادیتور روزگار بیشتر دوست داشته باشم! و تو می دانی چرا!؟)) از آخرین لحظه جداشدن تا عقبگرد به نخستین صحنه گره خوردن دو نگاه ما... راست بودی یا فریب، تفاوتی نمی کند،...
-
لطفا مراقب خودت باش!
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 18:38
دو سه روز پیش، از پنجره اتاق، خیابان باریک حاشیه ساختمان را ورانداز می کردم. یک خودروی سواری بزرگ که مردی میانسال رانندگی آن را برعهده داشت، شانه به شانه با یک پژو ۲۰۶ که خانمی جوان پشت فرمان آن نشسته بود، حرکت می کرد. به لبه چهارراه که رسیدند، مرد راننده قصد داشت مستقیم برود و خانم جوان هم با شتاب به چپ گرفت و تصادف!...
-
دل گفته های من و غزال(۵)
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 02:02
پروردگار مهربان الگویی کامل از خدا یی شدن ر ا به انسان بخشید اما این الگو در ذات جاودانه ما ، وقتی به درخت آسمانی خداگونگ ی تبدیل می شود که از دل این سفر زمینی به سلامت عبور کنیم . باید به زمین بیاییم چرا که تمامی آن کمال مطلق که در ذات روحی ما فشرده است ، بارور نمی شو د مگر از طریق ابتلا ، آزمو د ن ، گرفتار شدن ،...